نوشته های کاربران در قالب طنز و سرگرمی ۹۴

صفحه دوم نوشته های کاربران در قالب طنز و سرگرمی 

سایت استخدام بخاطر نوع محتوای آن معمولا دوستانی را شامل می شود که جزو کارجویان و متقاضیان شغل به حساب می آیند، و بنا به ظرفیت های موجود بازار کار طبیعتاً همه متقاضیان فرصت شغلی مناسب خود را بدست نمی آورند.
به همین خاطر تقریباً اکثر کاربران از عدم بدست آوردن فرصت شغلی مناسب نگران و ناراحت بوده و در قسمت نظرات، مرتباً نگرانی خود را در قسمت نظرات سایت درج می کنند، همچنین دغدغه کارجویان بخاطر عدم رعایت ضوابط مورد نیاز در آزمونهای استخدامی در برخی ادارات و ارگانها باعث شده قسمت نظرات شامل نظراتی باشند که نوعی احساس یاس و نا امیدی را در سایت به خوانندگان القا می کنند، به همین خاطر با ارسال نظرات برخی دوستان در قالب طنز سعی کردیم با شکستن جو موجود، در کنار ارائه اطلاع رسانی مناسب از فرصت های شغلی در سطح کشور، شاهد فضای سرشار از شادی و نشاط در بین کاربران و کارجویان نیز باشیم.
البته باید به این نکته توجه داشته باشیم که قالب طنز در نوشته ها با سبک طنزهای نامناسب محاوره ای تفاوت داشته و بخاطر عمومی بودن سایت باید مطالبی در سایت ارسال شود که مناسب شخصیت کاربران محترم سایت بوده و طنزهایی که در آن به نوعی به برخی هموطنان توهین یا بی احترامی شود شایسته کاربران نخواهد بود.
بنابراین لطفاً از ارسال مطالب طنز در قسمت نظرات مطالب دیگر خودداری کرده و از این بخش بعنوان نوعی زنگ تفریح دوستان بعد از مطالعه آگهی های استخدامی استفاده شود.

لینک صفحه اول نوشته های کاربران در قالب طنز و سرگرمی

تدریس خصوصی آیلتس

دیدگاه ها (۳۳,۶۷۶)

  1. انسی گفت:

    من تکه ای از پازل خداوندم…

    بی هدف آفریده نشده ام که بی هدف زندگی کنم…

    میدانم آفریدگاری دارم که همیشه بوده…همیشه هست. ..

    رهایم نمی کند…

    تنهایم نمی گذارد…

    مرگ عاقبت زندگیم نیست…

    عدم درقاموس پروردگارم واژه ای بی معناست…

    من قطعه ای از زندگانیم…

    تکه ای از پازل هستی…

    مرابا مرگ؛با عدم سرو کاری نیست…

    خدایم مرا آفریده تا آینه ی او شوم…

    آفریده تا جان ببخشم…امید دهم…

    او که نه زاده ونه زاییده شده مرا نفس داده تا نفس دهم…

    من تکه ای از پازل زندگی هستم…

    اگر خود را گم کنم همه چیز وهمه کس ناقص می مانند…

    من باید آگاهانه زندگی کنم تا پازلی که خدا چیده بر هم نریزد…

  2. انسی گفت:

    ﺳﻪ ﺗﺎ ﺧﺒﺮ ﺧﻮﺵ ﺑﺮﺍﺗﻮﻥ ﺩﺍﺭم
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .

    ﺧﺒﺮ ﺧﻮﺵ

    ﺧﺒﺮ ﺧﻮﺵ

    ﺧﺒﺮ ﺧﻮﺵ

    ﻓﻌﻼ ﻫﻤﯿﻨﺎ ﺑﻮﺩ

    ولی اگه قول بدی بچه خوبی باشی ﺑﺎﺯﻡ ﺧﺒﺮ ﺧﻮﺵ ﺑﺮﺍﺗﻮﻥ ﻣﯿﺎﺭﻡ

  3. انسی گفت:

    من تا الان فکر میکردم جی اف مخفف گوجه فرنگیه!!
    بس که پاک و معصومم
    خدا حفظم کنه
    .
    .
    .

    تازه فهمیدم که منظور همون دکمه اسانسور طبقه همکفه

  4. قرمـــ♥ــــــز گفت:

    ﺧﺪﺍﯾﺎ ﻗﺮﺑﻮﻧﺖ ﺑﺮﻡ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﻣﻦ ﺍﺯ ﻫﻮﺍﻣﻮ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺲ ﮐﻪ ﻓﻘﻂ ﺍﮐﺴﯿﮋﻥ ﺑﺮﺳﻮﻧﯽ …
    .
    .
    .

    ﯾﮑﻢ ﺧﻼﻗﯿﺖ ﺁﺧﻪ ﻓﺪﺍﺗﺸﻢ

  5. قرمـــ♥ــــــز گفت:

    شوهری ک قراره با یه گره ی علف نصیب آدم شه

    همون بهتر ک ببعی بخورتش 😐

    والااااا

    بخورش ببعی بخور نوش جان

  6. قرمـــ♥ــــــز گفت:

    اس ام اس نتانیاهو به اوباما :
    .
    .

    اوکی فک کنم سرت شلوغه، برو با ظریف جونت بای.

  7. انسی گفت:

    پسر :به به چه خوشگلید شما.. اسمتون چیه؟
    دختر :مدرسان شریف
    پسر :چی؟
    دختر :مدرسان شریف
    پسر :واییی… کجایی هستی؟
    دختر :مدرسان شریف
    پسر (درحال کوبیدن سرخود به دیوار) :شمارت چنده؟
    دختر :بیست و نه دوتا شیش

  8. انسی گفت:

    شمـــام وقتی از خواب بیدار میشید…

    چند دقیقه تو جاتون میمونیـــن تا لـــود بشین عایــــــا ؟؟

    من که نیم ساعت طول میکشه تا لود شم

    فک کنم ویروس دارم

  9. انسی گفت:

    بچه ها میخوام یه اعتراف تکان دهنده بکنم
    ۴ ساله که بودم ﻓﻜﺮ ﻣﻴﻜﺮﺩﻡ
    اونایی ﻛﻪ ﭼﺸﻤاﺸﻮﻥ سبزه همه چیز رو
    سبز می بینن!
    😐
    نخند اقا خو بچه بودم دیگه

  10. انسی گفت:

    اومدم تو این هوای سرد و برفی قهوه درست کنم و کنار شومینه با آرامش قهوه بخورم و از پنجره بارش برف رو تماشا کنم که دیدم تو خونه مون نه شومینه داریم نه قهوه ، پنجره هم رو به یه دیوار آجریِ دوده گرفته باز میشه ، تازه برفم نمیاد

  11. انسی گفت:

    خدایا خسته ای در غم اسیرم

    به نزدت بنده ای زار و حقیرم

    تو را در سینه می یابم خدایا

    هر آنوقتی سراغت را بگیرم

    ولی یارب دل ویرانه ی ما

    نباشد جایگاه تو . . . برون آ

    تو را ویرانه ها لایق نباشد

    که در ویرانه ای گیری تو مأوا

    تو را قصری طلا باشد سزاوار

    سرای دل بُود ویرانه ای خوار

    ولی چون منتی بر من نهادی

    به روی چشم من پایت تو بگذار

    که دانم گر تو جایی پا گذاری

    به رویش آتشی سوزان بباری

    که پاکی گیرد و گردد منزه

    تو از آلودگی در انزجاری

    دل منهم به آتش آشنا شد

    که از ناپاکی دنیا رها شد

    دلم را اشک پاکی شستشو داد

    که پاک از هر گناه و هر خطا شد

    دلم را چون طهارت داده آتش

    تو با عشق خودت دادی نجاتش

    کنون با عشق تو قلب شکسته

    جلا گیرد تمامی صفاتش

  12. پـــرنیــان به معتمد محل عزیز گفت:

    سلااااااااااام عزیز دل
    تولدت مباااااااااااااااررررررررررک
    ان شاالله بهترینا نصیبت شه و به آرزوهای خوبت برسی
    بووووووووووووووووووووووووووووس

  13. ترنم باران گفت:

    سلام به همگی-سال نو مبارک-
    فکر نمیکردم اینجا هنوز وجود داشته باشه-خوشحالم که هستید.مواظب خوبیهاتون باشید.

  14. انسی گفت:

    ﻫﯿﺸﮑﯽ ﻫﻢ ﻋﺎﺷــــــــﻖ ﻣﺎ ﻧﻤﯿﺸﻪ…!.
    .

    .

    .

    .

    ﺣﺎﻻ ﺧﻮدم ﺗﻨـــــﻬﺎ ﺑﻤﻮﻧﻢ ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺘـﺎ
    ﺑﻪ ﻓﮑﺮ اﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﮐﻤـــــﺎﻻﺗﻢ ﮐﻪ دارﻩ ﻫـــﺪر ﻣﯿﺮﻩ…

  15. انسی گفت:

    ینایی هستن ﮐﻪ ﺗﻮ ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ ﻫﺮ ﭼﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯼ ﺑﻬﺸﻮﻥ
    ﻣﯿﮕﯽ ﺍﺧﺮ ﺑﻐﻠﺖ ﻣﯿﮑﻨﻦ ﻣﯿﮕﻦ ﺑﺎﺷﻪ ﻓﻘﻂ ﺗﻮ ﺍﺭﻭﻡ ﺑﺎﺵ

    ﻣﻦ یدونه ﺍﺯﯾﻨﺎ ﻣﯿـــــــــﺨﻮﺍﻡ.. .

  16. معتمدمحل گفت:

    سلام بچها امروز یعنی ۱۴ فرودین تولدمنه ..
    خاستم درجریان باشین :))

  17. JJJJJJJJJJJ گفت:

    به سلامتی برق،که هر وقت رفت برگشت!!!

    ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘــﯽﺳـﺮﺑﺎﺯﯼ ﮐــﻪ ۴۵ ﺩﻗﻴﻘــﻪ ﺗﻮﺻـﻒ ﺑﻮﺩ ﺗﺎ ۵ ﺩﻗﻴﻘـﻪ ﺑﺎ ﻋﺸﻘــﺶ ﺻﺤﺒـﺖ ﮐﻨـﻪ ﺍﻣــﺎ ﻫــﺮﭼــﯽ ﺷﻤﺎﺭﺵ ﺭﻭ ﮔــﺮﻓﺖ ﻓﻘــﻂ ﭘﺸــﺖ ﺧﻄﻴــﺶ ﺑــﻮﺩ…

    بهﺳﻼمتیﭘﺴﺮﯼ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺻﺒﺢ ﺗﺎ ﺷﺐ ﮐﺎﺭ ﮐﺮﺩ ﺗﺎ ﺑﺘﻮﻧﻪ ﻋﺸﻘﺸﻮ ﺑﻔﺮﺳﺘﻪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﻭﻟﯽ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺗﻮ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩﻋﺎﺷﻖِ ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﺷﺪ.

    به سلامتی خودمون !!!
    که همیشه اونی شدیم که بقیه می خوان …
    ولی هیشکی ؛اونی نشد که ما می خواستیم …

    به سلامتی دوستایی که وفاداریشونو “زمان” ثابت کرده ؛ نه “زبان” !

    به سلامتی خودت که اگه مردنباشی نامرد نیستی

    به سلامتی…

  18. ☂..☂..☂ایمـــــــــــــــان خان .☂.☂..☂ گفت:

    یـکـی از تـفـریـحـات دوره راهنماییم ایـن بـود کــه :
    کـپـسول آمـوکـسی سیلیـن مینـداخـتـم تـو بـخـاری کلاس!!
    یـه بوی گـنـد افـتـضاحی داشت کـه هـمـه بـالا می آوردن تــا ۸سـاعـت نـمـیـشد نـفـس بـکـشـی
    مـعـلـم مـیگـفـت هـمـه حـیـاط
    تـا آخـریـن زنـگ بــچـه هـا دعــام میکــردن
    مـن الان بــه ایـنـجـا رسیـدم مـدیـون دعـای اونــام :ا

  19. ☂..☂..☂ایمـــــــــــــــان خان .☂.☂..☂ گفت:

    دیشب دستخط بچگی هامو بردم داروخونه،
    .
    .
    .
    .
    .
    دو بسته قرص سردرد بهم داد!!

    آخی..
    قربون بچگیم برم!
    دکتر بودمااا..!

  20. ☂..☂..☂ایمـــــــــــــــان خان .☂.☂..☂ گفت:

    من از چشمان خود آموختم درس محبت را
    چو هر عضویت به درد آید به جایش دیده می گرید
    .
    .درسی که من از این شعر میگیرم اینه که
    .
    .
    شاعر سوسول بچه ننه ست ، هر جاش درد بگیره گریه میکنه
    من آمپولم زدن گریه نکردم!!

  21. ☂..☂..☂ایمـــــــــــــــان خان .☂.☂..☂ گفت:

    مورد داشتیم طرف واسه کنکور از کتاب های خیلی سبز استفاده کرده
    اما نتیجه ی خیلی قهوه ای گرفته

  22. ☂..☂..☂ایمـــــــــــــــان خان .☂.☂..☂ گفت:

    میگم تو آجیل اگه دقت کرده باشین پسته و فندق نقش اصلی رو دارن و بقیه کمی تا قسمتی سیاهی لشکرن.
    حالا بادوم درختی و اون تخمه ها به درد میخورن ، اون نخود کشمشا واقعا واسه زیاد دیده شدن هستن و به درد نمیخورن. دقت کردین؟

  23. ☂..☂..☂ایمـــــــــــــــان خان .☂.☂..☂ گفت:

    اااااا بچه ها اقا ناظم داره میاد ابروهامون رو نگاه کنه حالا چیکار کنیم???
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    دیالوگ جدید پسرا در مدارس

  24. ☂..☂..☂ایمـــــــــــــــان خان .☂.☂..☂ گفت:

    سـرقبـرمـن کـجـاست؟؟؟
    ازمنـاطـق بـــسیـار دیـدنـی..زیـــبـا و مسرت بـخشی است که
    مردان ایـرانــی بـرای سفر در تـعطیلات بـه همسـران خــود وعده میدهند!!
    -کـجـابـریـــم؟؟
    -سـرقـبـرمـن

  25. قرمـــ♥ــــــز گفت:

    به رییس جمهور ژاپن گفتن آمریکا نابودتون کرد، برنامه ای برای انتقام ندارید؟
    گفت: پیروزی ما اینه که در کاخ سفید روی میز ریاست جمهوریه آمریکا، تلفن پاناسونیک ژاپنی هست
    بیاید دست به دست هم بدیم که پشمک حاج عبدالله رو بفرستیم روی میز اوباما

  26. قرمـــ♥ــــــز گفت:

    مسئله هسته ای داره فرهنگ مردم رو هم عوض می کنه

    به دوستم میگم خواستگاری ات چطور پیش رفت؟

    میگه: پیشرفتهای مهمی حاصل شده ولی هنوز ابهامات زیادی باقی مانده!

  27. قرمـــ♥ــــــز گفت:

    دختره داشته نماز میخونده خواهر کوچولوش بش میگه
    بسه دیگه خدارو خسته کردی
    .
    .
    .
    .
    مگه فقط تویی که شوهر میخوای 🙂

    • امیر علــــــــــــــــــــــــــی 94 گفت:

      سلام علیکم به همه
      خوبین؟؟؟؟؟؟؟؟
      سلامتین
      خوشین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
      چه خبرها؟؟؟؟؟؟؟
      بعضیا چرا یه جوری شدن عایا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

      • قرمـــ♥ــــــز گفت:

        سلام چشمم رو عمل کردم و از شر عینک خلاص شدم یخاطر مین چند وقت کامپیوتر رو تحریم کردم 🙂

  28. انسی گفت:

    ست روانشناسی مسواک:
    سوال: مسواک شما چه رنگی است؟
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    اگر رنگ دارد یعنی مسوارک داشته و فرد تمیزی هستید
    اگر رنگ ندارد یعنی اصن مسواک ندارید پس فرد کصافطی هستید ^ــ^

  29. انسی گفت:

    یادم میاد یه بار یکی از دوستام تو مدرسه لواشک آورده بود …
    هعــــی روحش شاد ویادش گرامی باد ^ـ^
    دختر خوبی بود ولی حیف که مارو خوب نمیشناخت

  30. انسی گفت:

    بزرگ شدیم و فهمیدیم که دارو آبمیوه نبود!

    بزرگ شدیم و فهمیدیم بابابزرگ دیگر هیچگاه باز نخواهد گشت، آنطور که مادر گفته بود!

    بزرگ شدیم و فهمیدیم چیزهایی ترسناک تر از تاریکی هم هست…

    بزرگ شدیم…
    به اندازه ای که فهمیدیم پشت هر خنده ی مادر هزار گریه بود!
    و پشت هر قدرت پدر یک بیماری نهفته…

    بزرگ شدیم و یافتیم که مشکلاتمون دیگر در حد یک شکلات، یک لباس یا کیف نیست…

    و این که دیگر دستهایمان را برای عبور از جاده نخواهند گرفت و یا حتی برای عبور از پیج و خم های زندگی!!!

    بزرگ شدیم و فهمیدیم که این تنها ما نبودیم که بزرگ شدیم، بلکه والدین ماهم همراه با ما بزرگ شده اند و چیزی نمانده که بروند!
    و یا هم اکنون رفته اند…

    خیلی بزرگ شدیم وقتی فهمیدیم سخت گیری مادر عشق بود
    غضبش عشق بود
    و تنبیه اش عشق…

    خیلی بزرگ شدیم وقتی فهمیدیم پشت لبخند پدر خمیدگی قامت اوست!

    عجیب دنیایی ست
    و عجیب تر از دنیا چیست و چه کوتاه ست عمر

    معذرت میخواهم فیثاغورس!
    پدر سخت ترین معادلات ست!

    معذرت میخواهم نیوتن!
    راز جاذبه، مادر است!

    معذرت میخواهم أدیسون!
    اولین چراغهای زندگی ما، پدرو مادر هستند…

  31. انسی گفت:

    زمان برای آنهایی که در انتظارند آهسته است
    برای آنهایی که نگرانند سریع است
    برای آنهایی که غمگینند طولانیست
    برای آنهایی که شادند کوتاه است
    ولی برای آنهایی که عاشقند وجود ندارد !
    “هنری ون دایک”

  32. امیر علــــــــــــــــــــــــــی 94 گفت:

    مادرم فرشته است…
    ولی هیچوقت ندیدم پرواز کند…
    زیرا به پایش…
    من را بسته بود..
    خواهرم را…
    پدرم را…
    و همه ی زندگیش را…
    معذرت میخواهم نیوتون..! راز جاذبه، \\\’مادر\\\’ من است!
    معذرت میخواهم ادیسون! چرا که \\\’مادر\\\’ من اولین چراغ زندگی من است!
    معذرت میخواهم انیشتین! فرمولهای تو از توضیح \\\’مادر\\\’ من عاجزند!
    رومئو! همه راه ها به عشق \\\’مادر\\\’ من ختم میشود!
    مادر من عشق من است…

    میترسم برای ماندن در کنارم از بهشت به جهنم بیاید
    مادرست دیگر….

  33. انسی گفت:

    به خاطر خودت می‌گویم
    که سردت نشود
    که دلت نلرزد
    که ترس برت ندارد
    که دستت خالی نماند
    به خاطر خودت می‌گویم دوستم داشته باش
    که در سالن انتظار، بلیط سینما را صدبار نخوانی که سرت را گرم کرده باشی
    که در اتوبوس راحت بخوابی و نترسی ایستگاه را جا بمانی
    که اس ام اسِ ساده ی “رسیدم، بخواب” ، دلت را خوش کند
    که در مهمانی کسی ناگهان پشت گردنت را ببوسد
    که بتوانی راحت شعر سیدعلی صالحی را کنار دفترت بنویسی
    که ترست بریزد و تو هم شعر بنویسی
    که ترست بریزد و در کوچه برقصی
    که عصر جمعه دستت برود به من زنگ بزنی
    به خاطر خودت می‌گویم
    دوستم داشته باش
    که ادبیات بی استفاده نماند
    و شعرهای عاشقانه به کاری بیاید
    به خاطر خودت می‌گویم
    دوستم داشته باش
    بی دوست داشتن تو که نمی‌شود
    دوستم داشته باش لطفا
    دوستم داشته باش تا از این سطور سطحی گذر کنیم
    و به ادبیات برسیم
    وگرنه من که سرم شلوغ است و
    کاری به این کارها ندارم

    پوریا عالمی

  34. انسی گفت:

    ما یه خانوادۀ مدرنیم، اگه رفتیم دم خونه فامیل درو باز نکردن

    وایبر اعضارو چک میکنیم؛ اگه آنلاین باشن با نارنجکای ۴شنبه سوری میریم تو!!!

  35. انسی گفت:

    احسان علیخانی اومده بود شبکه ۳

    آقا ما هم حواسمون نبود
    بجای سفره هفت سین سفره افطار پهن کردیم

  36. انسی گفت:

    ﻋﺼﺮ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺯﯾﺒﺎ، ﯾﮏ ﻭﻛﻴﻞ ﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪ ﮐﻪ ﺳﻮﺍﺭ ﻟﯿﻤﻮﺯﯾﻦ ﮔﺮﺍﻧﻘﯿﻤﺖ ﺧﻮﺩ ﺑﻮﺩ ﺍﺯ ﺷﯿﺸﻪ ﻣﺎﺷﯿﻨﺶ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﺩﻭ ﻣﺮﺩ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺟﺎﺩﻩ، ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻋﻠﻒ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻣﺘﺎﺛﺮ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﺍﺵ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺭﺍ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺷﺪ ﺗﺎ ﻋﻠﺖ ﺭﺍ ﺟﻮﯾﺎ ﺷﻮﺩ. ﺍﻭ ﺍﺯ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺩﻭ ﻣﺮﺩ ﭘﺮﺳﯿﺪ ” ﭼﺮﺍ ﻋﻠﻒ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﯾﺪ؟”
    ﻣﺮﺩ ﺑﯿﭽﺎﺭﻩ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ، ” ﻣﺎ ﻫﯿﭻ ﭘﻮﻟﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺮﯾﺪﻥ ﻏﺬﺍ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ. ﻣﺠﺒﻮﺭﯾﻢ ﮐﻪ ﻋﻠﻒ ﺑﺨﻮﺭﯾﻢ.”
    ﻭﮐﯿﻞ ﮔﻔﺖ” :ﺷﻤﺎ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﻦ ﺑﯿﺎﯾﯿﺪ ﻭ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻏﺬﺍ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺩﺍﺩ.”
    ” ﺍﻣﺎ ﺁﻗﺎ، ﻣﻦ ﯾﮏ ﺯﻥ ﻭ ﺩﻭ ﺑﭽﻪ ﻫﻢ ﺩﺍﺭﻡ. ﺁﻧﻬﺎ ﺯﯾﺮ ﺁﻥ ﺩﺭﺧﺖ ﻫﺴﺘﻨﺪ.”
    ﻭﻛﻴﻞ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ،” ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﯿﺎﻭﺭ” ﻭ ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﻣﺮﺩ ﺩﯾﮕﺮ ﮔﻔﺖ، ” ﺗﻮ ﻫﻢ ﺑﺎ ﻣﺎ ﺑﯿﺎ.”
    ﻣﺮﺩ ﺩﻭﻡ ﺁﻫﯽ ﮐﺸﯿﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ، “ﻣﻦ ﻫﻢ ﯾﮏ ﻫﻤﺴﺮ ﻭ ﺷﺶ ﺑﭽﻪ ﺩﺍﺭﻡ!”
    ﻭﻛﻴﻞ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ، “ﻫﻤﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﯿﺎﻭﺭ.” ﻫﻤﻪ ﺳﻮﺍﺭ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺷﺪﻧﺪ.
    ﺩﺭ ﻣﺴﯿﺮ، ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻭﻛﻴﻞ ﻛﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ،” ﺁﻗﺎ، ﺷﻤﺎ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﻫﺴﺘﻴﺪ. ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺳﭙﺎﺱ ﮔزﺍﺭﻳﻢ ﻛﻪ ﻫﻤﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺧﻮﺩ ﻣﻲ ﺑﺮﻳﺪ.
    ﻭﻛﻴﻞ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ، ” ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺧﺮﺳﻨﺪﻡ. ﺷﻤﺎ ﻋﺎﺷﻖ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﻦ ﺧﻮﺍﻫﻴﺪ ﺷﺪ؛ ﻋﻠﻒ ﻫﺎﯼ ﺁﻧﺠﺎ ﺣﺪﻭﺩ ﻳﻚ ﻣﺘﺮ ﺑﻠﻨﺪﻱ ﺩﺍﺭﻧﺪ”

    واین واقعیت محبت و سخاوت خیلی از آدماست..

  37. انسی گفت:

    این خارجیا یه قاشق شکر میریزن تو قهوه بعد نیم دور میچرخونن میذارن کنار، من صبحا نیم ساعت

    فقط هم میزنم، بازم وجدانم راضی نمیشه

  38. انسی گفت:

    مــن اگــه پسر بودم…

    زبــونم لال…(-_-)

    خـدا نکـنه O_o

    یا امامزاده صالح…من چِم شده امروز…

    چرا دارم کفر میگم? 😐

    خدایا توبه خدایا توبه

  39. انسی گفت:

    چرا به کسی که چشماش سبز و آبی و اینا میگن چشم رنگی
    مگه قهوه ای و مشکی رنگ نیست ؟
    تبعیض تاکجا !؟

  40. انسی گفت:

    هرگز هیچ روز زندگیت را سرزنش نکن !
    روز خوب به تو شادی میدهد،
    روز بد به تو تجربه،
    و بدترین روز به تو درس میدهد …!
    فصلها برای درختان هر سال تکرار میشود،
    اما فصلهای زندگی انسان تکرار شدنی نیست …
    تولد … کودکی … جوانی… پیری و دیگر هیچ …
    تنها زمانی صبور خواهی شد که صبر را یک قدرت بدانی نه یک ضعف!
    آنچه ویرانمان میکند، روزگار نیست،
    حوصله کوچک و آرزوهای بزرگ است …!

  41. امیر علــــــــــــــــــــــــــی 94 گفت:

    هیچکس با سگ‌های وحشی بازی نمی‌کند
    اما سگ‌های آرام را همه با لگد می‌زنند
    گویی اینها باید تاوان آن وحشی‌ها را هم بدهند…….

  42. امیر علــــــــــــــــــــــــــی 94 گفت:

    به سلامتی دختری:

    که وقتی عشقشو می بینه دلش پر میکشه بپره تو بغلش ولی نجابتش نمیذاره…

    به سلامتی پسری:

    که حتی یه بارم به خودش اجازه نداددستش به عشقش بخوره…

    ولی پاش بیفته دستاشو واسه عشقش میده ‎

  43. امیر علــــــــــــــــــــــــــی 94 گفت:

    مورد داشتیم بستن بند کفشش ۲۰ دقیقه طول کشیده

    واسه اینکه هنوز امیدوار بوده عیدی بگیره 😐

  44. امیر علــــــــــــــــــــــــــی 94 گفت:

    ممنون مرسی نمیخوام ، بزرگ شــدم ……
    بخدا نمیخوام ممنون

    لوس بازیای من ، موقع عیدی گرفتن :|||

    حالا از خدامه ها

  45. امیر علــــــــــــــــــــــــــی 94 گفت:

    طفا اطلاع رسانی کنید
    آجیل
    هایی در شب عید در سطح کشور به فروش میرسد که علاوه بر خوش رنگ و لعاب
    بودن وداشتن قیمت مناسب آلوده به نوعی سم گیاهی است که با مصرف آن دچار
    نوعی بیماری پوستی مشابه سوختگی میشوید که طول دوره درمان آن شش ماه تا
    یکسال است ولی علایم کمی از آن تا پایان عمر با شما باقی خواهد ماند

    پس لطفا خونه ما اومدید آجیل نخورید از همیناست که گفتم…

  46. امیر علــــــــــــــــــــــــــی 94 گفت:

    توالت ایرانی اساسا طوری طراحی شده که شما پس از نشستن،
    از شست پا تا غده ی هیپوتالاموس در مغز احساس فشار می کنید!!! |:

  47. امیر علــــــــــــــــــــــــــی 94 گفت:

    قشنگ معلومه دکتر مصدق واسه فرار از خونه تکونی رفته دنبال ملی کردن صنعت نفت

    و الا کدوم آدمی ۲۹ اسفند میره دنبال کار به این مهمی…

    🙂

  48. امیر علــــــــــــــــــــــــــی 94 گفت:

    sghl fi ili , udnj,k ldhv;
    سلام به همه و عیدتونم مبارک
    مثل اینکه در سال ۹۴ و اخرای ۹۳ اینجا نیومدن یه نوع کلاس حساب میشه نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    چرا هیشکی نمیاد اینجا پس؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/؟؟

  49. انسی گفت:

    ﻭﻗﺘﯽ ﺑﭽﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﺎﺩﺭﻡ
    ﻣﯽﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻡ ﻭ ﻫﺮﺷﺐ ﯾﮏ ﺁﺭﺯﻭ ﻣﯽﮐﺮﺩﻡ .
    ﻣﺜﻼً ﺁﺭﺯﻭ ﻣﯽﮐﺮﺩﻡ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺍﺳﺒﺎﺏ ﺑﺎﺯﯼ ﺑﺨﺮﺩ؛
    ﻣﯽﮔﻔﺖ
    ‏« ﻣﯽﺧﺮﻡ ﺑﻪ ﺷﺮﻁ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺨﻮﺍﺑﯽ . ‏» ﯾﺎ ﺁﺭﺯﻭ
    ﻣﯽﮐﺮﺩﻡ ﺑﺮﻡ
    ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﺷﻬﺮﺑﺎﺯﯼِ ﺩﻧﯿﺎ؛ ﻣﯽﮔﻔﺖ ‏« ﻣﯽﺑﺮﻣﺖ ﺑﻪ
    ﺷﺮﻁ
    ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺨﻮﺍﺑﯽ . ‏» ﯾﮏ ﺷﺐ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ ‏« ﺍﮔﺮ ﺑﺰﺭﮒ
    ﺑﺸﻮﻡ ﺑﻪ
    ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﯾﻢ ﻣﯽﺭﺳﻢ؟ ‏» ﮔﻔﺖ ‏« ﻣﯽﺭﺳﯽ ﺑﻪ ﺷﺮﻁ
    ﺍﯾﻨﮑﻪ
    ﺑﺨﻮﺍﺑﯽ . ‏» ﻫﺮ ﺷﺐ ﺑﺎ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ ﻣﯽﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻡ .
    ﺍِﻧﻘﺪﺭ
    ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﯾﻢ ﮐﻮﭼﮏ ﺷﺪﻧﺪ .
    ﺩﯾﺸﺐ ﻣﺎﺩﺭﻣﻮ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﯾﺪﻡ؛ ﭘﺮﺳﯿﺪ ‏« ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ
    ﺷﺐﻫﺎ
    ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﻪ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﯾﺖ ﻓﮑﺮ ﻣﯽﮐﻨﯽ؟ ‏» ﮔﻔﺘﻢ
    ‏« ﺷﺐﻫﺎ ﻧﻤﯽﺧﻮﺍﺑﻢ . ‏» ﮔﻔﺖ ‏« ﻣﮕﺮ ﭼﻪ ﺁﺭﺯﻭﯾﯽ
    ﺩﺍﺭﯼ؟ ‏»
    ﮔﻔﺘﻢ ‏« ﺗﻮ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺑﺎﺷﯽ ﻭ ﻫﯿﭻ ﺁﺭﺯﻭﯾﯽ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ
    ﺑﺎﺷﻢ . ‏»
    ﮔﻔﺖ ‏« ﺳﻌﯽ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﻣﯽﮐﻨﻢ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺑﺖ ﺑﯿﺎﯾﻢ ﺑﻪ
    ﺷﺮﻁ
    ﺁﻧﮑﻪ ﺑﺨﻮﺍﺑﯽ…

  50. انسی گفت:

    بسیار خلاف عهد کردی
    آخر به غلط یکی وفا کن

    زیبا نبود شکایت از دوست
    زیبا همه روز گو جفا کن

دیدگاه خود را به ما بگویید پـــرنیــان به معتمد محل عزیز

پاسخ دادن به پـــرنیــان به معتمد محل عزیز لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.

کانال استخدام در تلگرام

› استخدام تهران

استخدام شهرستانها