نوشته های کاربران در قالب طنز و سرگرمی ۹۴

صفحه دوم نوشته های کاربران در قالب طنز و سرگرمی 

سایت استخدام بخاطر نوع محتوای آن معمولا دوستانی را شامل می شود که جزو کارجویان و متقاضیان شغل به حساب می آیند، و بنا به ظرفیت های موجود بازار کار طبیعتاً همه متقاضیان فرصت شغلی مناسب خود را بدست نمی آورند.
به همین خاطر تقریباً اکثر کاربران از عدم بدست آوردن فرصت شغلی مناسب نگران و ناراحت بوده و در قسمت نظرات، مرتباً نگرانی خود را در قسمت نظرات سایت درج می کنند، همچنین دغدغه کارجویان بخاطر عدم رعایت ضوابط مورد نیاز در آزمونهای استخدامی در برخی ادارات و ارگانها باعث شده قسمت نظرات شامل نظراتی باشند که نوعی احساس یاس و نا امیدی را در سایت به خوانندگان القا می کنند، به همین خاطر با ارسال نظرات برخی دوستان در قالب طنز سعی کردیم با شکستن جو موجود، در کنار ارائه اطلاع رسانی مناسب از فرصت های شغلی در سطح کشور، شاهد فضای سرشار از شادی و نشاط در بین کاربران و کارجویان نیز باشیم.
البته باید به این نکته توجه داشته باشیم که قالب طنز در نوشته ها با سبک طنزهای نامناسب محاوره ای تفاوت داشته و بخاطر عمومی بودن سایت باید مطالبی در سایت ارسال شود که مناسب شخصیت کاربران محترم سایت بوده و طنزهایی که در آن به نوعی به برخی هموطنان توهین یا بی احترامی شود شایسته کاربران نخواهد بود.
بنابراین لطفاً از ارسال مطالب طنز در قسمت نظرات مطالب دیگر خودداری کرده و از این بخش بعنوان نوعی زنگ تفریح دوستان بعد از مطالعه آگهی های استخدامی استفاده شود.

لینک صفحه اول نوشته های کاربران در قالب طنز و سرگرمی

تدریس خصوصی آیلتس

دیدگاه ها (۳۳,۶۷۶)

  1. انسی گفت:

    معده دخترها بعداز مهمونی

    نصف سیب
    نصف موز
    نصف استکان چایی
    نصف نصف بشقاب برنج
    نصف ژله
    نصف شیرینی

    حالامعده پسرها
    ۵عدد سیب
    شش عدد موز
    یه سماور چایی
    یه مرغ کامل
    به اضافه کلی چیز دیگه….

    جالب اینجاست که بعداز مهمونی. دخترها میگن. امشب زیادروی کردیم. رژییمم شکست

    ولی پسرها میگن. جمعیت زیاد بود. روم نشد چیزی بخورم -___________-

  2. انسی گفت:

    مهم ترین درسی که از والیبال گرفتــــم

    اینـــــه که…
    (آب هســــت,ولی کم هســت)

  3. پـــرنیــان گفت:

    سلاااام به همه ی همه ی همه

    دلم برای تک تکتون تنگه و به یاد همتون بودم و هستم
    خواستم بگم تیرماه تولد امیرعلی عزیز و قرمز نازنینم بود تولدشون پساپس مبااااااااااااارک
    ان شاالله که همگی بهترین بهره رو از ماه رمضون برده باشیم
    و عید فطر برای همه همراه باشه با بهترین عیدی ها

    غم و غصه و درد و ناراحتی جزی از زندگی همه ماست اماااا تا خدا هست غصه چراااا
    برای هم دعا کنیم و دلمونو خوش کنیم به لطف و کرم خدای مهربون
    در پناه خدای خوبمون شفت باشین و برقرارررررر 😉

  4. پـــرنیــان به تاراوشیداومونا و صبا گفت:

    سلااااام
    خوبین همگی؟
    بازگشت غرور آفرین شما رو به وطن مجازیتون تبریک میگم
    باشد ک زین پس بی وفایی نکنید

    من خودم بودم وای به حال اونی که بگه خودت کجا بودی این همه وقت خخخخ

  5. شیدا گفت:

    سلااااام ویژه به مدیر گرامی و دوستای گلم
    حالتون خوبه؟ چقد دلم واستون تنگ شده بود اما شرایطم جوری نبود که بتونم بیام. بهرحال امروز دیگه خیلی دلم هواتون کرد با دوستان یعنی مونا و یا همون صبای سابق و مامان صهبا تصمیم گرقتیم یه سر بیایم. مامان صهبا هم کلی سلامتونو رسوند اما خودش نتونست بیاد. مونا همشهری تو خوبی؟ شرمنده من نبودم عزیزم. پری قرمز تارا انسی ایمان و همه دوستان عزیز’ دلم واسه همتون خیلی تنگ شده حالا هرکی از دوستان کسی هست بیاد یه کامنت بزاره ببینیم کی هست کی نیست یکمی دور هم جم شیم.
    دوستتون دارم خیلی زیاااااااد

  6. گربه سیاه پشمالو گفت:

    سلام سلام به مدیر به همه.کی منو یادشه؟؟؟

  7. انسی گفت:

    دختر ﯾﮏ ﺷﺐ ﺭﻭ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻭ ﺑﻪ
    ﻣﺎﻩ ﮔﻔﺖ :
    ﭼﺮﺍ ﺩﻭﺳﺖ پسرم ﯾﮏ ﮔﻞ ﺭﺯ ﺭﺍ ﮐﻪ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺑﺮﺍﺵ ﺯﻧﺪﻩ ﻣﯿﻤﻮﻧﻪ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺧﺸﮏ ﻣﯿﺸﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻩ!!!؟؟؟
    ﻭﻟﯽ ﻣﻦ ﮐﻪ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺑﺮﺍﺵ ﻣﯿﻤﯿﺮﻡ ﻭ ﺯﻧﺪﻩ ﻣﯿﺸﻢ ﺭﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﻩ!؟
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .

    .
    .
    ﻣﺎﻩ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ:
    برو بابا، الان تو فکر اینم که چند روزه دیگه عید فطره و همه میخوان منو ببینن و خودم موندم چی بپوشم :ا

  8. انسی گفت:

    وقتی چشم به دیدن کسی عادت میکنه میشه چشمو بست . . .

    وقتی گوش به صدای کسی عادت میکنه میشه نشنید . . .

    ولی وقتی دل به دل عادت کرد . . .

    اونجاست که باید بگی:
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .

    آخ دلم پی دلته…
    آخ کجا منزلته …

  9. انسی گفت:

    وقتی یک مداد را خیلی به چشم‌هایتان نزدیک می کنید، آن را دوتا می‌بینید..!
    دلیلش این است که چشم‌هایتان لوچ می‌شود…

    روابط عاطفی میان آدم‌ها هم، همینطور است…
    وقتی از فرط دوست داشتن، زیاد به یک نفر بچسبید،
    هر لحظه او را بخواهید و همه‌ی انرژی خود را فدای او کنید، احساساتتان لوچ می‌شود…
    یعنی یا خوبی‌هایش را دوتا می‌بینید یا بدی‌هایش را..!!
    البته، نتیجه یکسان است..!!
    شما درهر صورت،با واقع‌بینی خداحافظی کرده‌اید!
    مشکل اینجاست که آدم‌ها، مداد نیستند..!!
    یک عکّاس مشهور در کتابش نوشته بود:
    «یک عکس فوق‌العاده، نتیجه‌ی فاصله‌ی مناسب عکّاس، از موضوع مورد علاقه‌اش است»..!!
    پس برای داشتن یک رابطه‌ی فوق‌العاده، همیشه به دنبال بهترین فاصله باشید نه نزدیکترین فاصله..!

  10. •‿◐ قرمــــــــــز •‿◐ گفت:

    مدیر تو همون مدیر قبلی هستی؟ احساس میکنم مدل حرف زدنت عوض شده. قبلنا یه جور دیگه صحبت می کردی 😐

  11. انسی گفت:

    تو این ماه که دست و پای شیطون بستس
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .

    .
    .
    .
    .
    آدم متوجه میشه خودشم یه سری قابلیت های خاصی داره که خود شیطون هم نـــداره

  12. مونا ب مدیر گفت:

    سلام بر مدیر انلاین

    • MODIR گفت:

      با توجه به اینکه بهتره اون مورد رو نپرسین حذف میشه! چون مشکلی پیش امده برایشان برای همین مورد دوستان درخواست کردند که حذف شود.

  13. مونا گفت:

    سلاااااااام
    نمیدونم چرا باز مث قدیما دوتا از کامنتای من به گورستان مجازی پیوست!!!!
    پری جووون و قرمز جووون خوبین شماهاااااا؟؟؟
    اوضاع روبراهه؟؟؟منم خوبم خدا رو شکر
    میگم از شیدا خبری نیییییییس…حالش خوبه؟؟؟؟
    انسییییی همچنان فعااااااااااااااااااااال خوبی همشهری؟؟؟؟خوش مبگذره؟؟؟
    ایمااااااااان شما خوبی برادر؟؟؟

    • •‿◐ قرمــــــــــز •‿◐ گفت:

      این روزها تعداد کامنتهایی که به گورستان مجازی می پیوندن خیلی زیادن. یکی دو تا که چیزی نیس. خخخخخخ
      اگه مثل ما بودی کامنتهای شسته رفته و بهداشتی و آنالیزشده ات به گورستان مجازی می پیوست چی میگفتی.
      همه خوبیم. به قول آزاده هی خوبیم بد نیستیم 🙁

    • شیدا گفت:

      سلاااااام خوبی مونا جون؟من خیلی وقته اینجا نمیام عزیزم. قرمز و پری میدونن. خب دیگه خودت خوبی عزیزم؟چیکارا میکنی؟

  14. تارا گفت:

    درودد بر تک تک شما دوستان خوبم…
    دلم برا تک تک لحظات دو یا سه سال پیش و تمام دوستانی که اینجا میومدن و حرف میزدیم یک دنیا تنگ شده….
    چند روز پیش پرینت یکسری متن وشعرهایی که تو این سایت میذاشتیم بین کاغذهای محل کارم دیدم و کلی دلم هوای اون تایم ها کرد…………………………..
    برای تک تک تون ارزو میکنم حال دلتون بهتر شه….
    اینروزها حال دل خیلیها بنوعی خوب نیستش….التماس دعا دوستان عزیزم….

    • یه دوست قدیمی گفت:

      سلام. منم چندروزه دلم حال وهوای اینجاروکرده.یاددوستای قدیمی سایت.یادهمشهری های عزیزم…امیدوارم حال همشون خوب، تنشون سالم ودلشون خوش وخرم باشه.خیلی وقتا به اینجاسرمیزنم وپیامای قشنگ دوستانومیخونم.
      خدایا اگردراین مدت ازماه مبارک رمضان مارونبخشیدی به عزت وجلالت قسم عفووگذشتتومثل قبل شامل حال من وهمه ی دوستای عزیزم بگردان.آمین
      تودلنوشته هاخوندم که متاسفانه برخلاف تصور،حال زهراخانوم خیلی هم روبراه نیست.خدایا دل این خواهرعزیزمون روهم روشن کن وازاین ناراحتی قدیمی رهاش کن.آمین

      یالطیف، ارحم عبدک الضعیف…

    • •‿◐ قرمــــــــــز •‿◐ گفت:

      سلام عزیزم. واقعاً راست میگی، چه روزهایی بود.
      این جملت هزار تا لایک داره: “اینروزها حال دل خیلیها بنوعی خوب نیستش”

    • شیدا گفت:

      سلام تاراجون خوبی عزیزم؟
      اره تارا جان این روزا هر کی به نوعی حالش خوب نیست اما انشالا که هر کی هر مشکلی داره اگه بصلاحشه خدا مشکلشو حل کنه
      عجبی از این ورا اومدی؟ بگو نیست خودت خیلی هستی خخخخخ

  15. ایمان گفت:

    ﭘﺴﺮﻩ ﺧﺸﺘﮑﺶ ﺑﺎ ﺁﺳﻔﺎﻟﺖ ۲ ﺳﺎﻧﺖ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺩﺍﺭﻩ ﺷﻮﺭﺗﺶ ﺗﺎ
    ﻣﺎﺗﺤﺘﺶ ﺑﯿﺮﻭﻧﻪ
    ﮔﻮﺷﻮﺍﺭﻩ ﺑﻪ ﮔﻮﺵ
    ﺍﺑﺮﻭﻫﺎ ﺷﯿﻄﻮﻧﯽ
    ﻣﻮﻫﺎﺷﻢ ﺯﺭﯼ ﺧﺎﻧﻢ ﺩﺭﺳﺖ ﻣﯿﮑﻨﻪ
    .
    ﺑﻌﺪ ﻫﯽ ﭘﺴﺖ ﻣﯿﺰﺍﺭﻩ .ﻣﻮﺭﺩ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺍﯾﻨﺠﻮﺭﯼ ﺍﻭﻧﺠﻮﺭﯼ !
    .
    ﻋﺰﯾﺰﻡ ﺷﻤﺎ ﺑﮕﻮ ﭼﻦ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺯﺍﯾﻤﺎﻧﺖ ﻣﻮﻧﺪﻩ…!

  16. پـــرنیــان گفت:

    دیروز داشتم میرفتم کلاس
    یه پسره یدفعه داد زد خانوم افتاد افتاد !
    با تعجب زمینو نیگا کردم گفتم چی؟
    برگشته میگه مهرت به دلم
    ینی مونده بودم چی بگما
    مزاحمه خلاقه من دارم؟

  17. پـــرنیــان گفت:

    فکر کنم ما آخرین نسلی بودیم که مداد رو تا آخر استفاده می‌کردیم
    من حتی اون پاک‌کن اضافی رو می‌جویدم
    پول بابام هدر نره

  18. انسی گفت:

    جهانگرد کیست؟

    همون ولگرده خودمونه ولی لامصب پولداره…

  19. انسی گفت:

    این وصیت نامه‌اى است که امیرالمؤمنین بدان وصیت مى‏‌کند: گواهى مى‏‌دهد که معبودى جز خدا نیست که یگانه است و شریک ندارد و نیز گواهى می‌دهد که محمد(ص) بنده و رسول اوست، که خداوند او را به راهنمایى و دین حق فرستاد تا بر همه ادیان پیروزش کند، هرچند مشرکان آن را ناخوش دارند. درود و برکات خدا بر او باد! همانا نماز و پرستش و زندگى و مرگ من از آن خداوندى است که پروردگار جهان است و شریکى براى او نیست و بدان مأمور گشته‌‏ام و منم از نخستین مسلمانان.
    اى حسن! من تو را و تمام فرزندان و خاندانم و هر کسى‏ که این وصیتنامه به اوبرسد، به تقوا و ترس از خداوندى که پروردگار شماست سفارش مى‏ کنم وباید نمیرید جزاینکه مسلمان باشید وهمگى به ریسمان خدا چنگ زنیدو پراکنده نشوید، زیرا به راستى من از رسول خدا (ص) شنیدم که مى‏ فرمود: اصلاح دادن میان مردمان از همه نماز و روزه بهتر است و آنچه دین را تباه ساخته و از بین مى‌‏برد، افساد میان مردمان است، [نیرویى جز به وسیله خداى بزرگ نیست]. به خویشان و ارحام خویش توجه داشته باشید و به آنان پیوند کنید، صله رحم کنید تا خداوند در روز قیامت حساب را بر شما آسان گرداند.
    از خدا بترسید، از خدا بترسید، درباره یتیمان، پس براى دهن‌هاشان به سبب سنگدلى‎‏تان نوبت قرار ندهید(که گاهى سیر و گاهى گرسنه نگاهشان دارید). ازخدا بترسید، از خدا بترسید درباره همسایگانتان که رسول خدا(ص) درباره آنان سفارش کرده و پیوسته درباره آنان توصیه مى‏ فرمود، به اندازه اى که ما گمان کردیم براى همسایگان از همسایه خود ارث قرار میدهد و حرمت آنان به اندازه‌اى است که سهمى در مالشان براى همسایه تعیین کرده!
    از خدا بترسید، از خدا بترسید درباره قرآن مبادا کسى به عمل‏کردن بدان بر شما سبقت جوید. از خدا بترسید، از خدا بترسید درباره نماز، زیرا که نماز ستون دین شماست. از خدا بترسید، از خدا بترسید درباره خانه پروردگارتان (خانه کعبه)، مبادا تا زنده هستید، آن خانه ازشما خالى‏ بماند،که اگر رها شد،مهلت داده نمى‌شوید وبه عذاب دچارمى‏‌شوید و اگر ازشما خالى ماند، کیفر خداوند فرصت زندگى به شما نمی دهد.
    از خدا بترسید، از خدا بترسید در دادن زکات اموال خود که زکات خشم پروردگار را فرو نشاند.ازخدا بترسید درباره روزه ماه رمضان، زیراکه آن براى شما چون سپرى است ازآتش دوزخ. از خدا بترسید، از خدا بترسید درباره بینوایان و مسکینان و آنها را در زندگى خود شریک سازید و از خوراک و لباس خود به آنها نیز بدهید.
    از خدا بترسید، از خدا بترسید درباره پیکار کردن در راه خدا به مالها و جان‌ها و زبان‌هاى خویش. از خدا بترسید، از خدا بترسید درباره امت پیغمبرتان، مبادا در میان شما ظلم و ستمى واقع شود. از خدا بترسید، از خدا بترسید درباره اصحاب پیغمبرتان؛ زیرا که رسول خدا(ص) درباره آنان سفارش فرموده است.
    از خدا بترسید، از خدا بترسید درباره زیردستانتان، غلامان و کنیزان، زیرا که آخرین سفارش و وصیت رسول خدا(ص) این بود که فرمود: من شما را درباره دو دسته ناتوان که زیردست شما هستند، سفارش مى‏‌کنم. نماز! نماز! درباره خداوند از سرزنش مردمان نهراسید؛چه، هر کس به شما ستم کند یا اندیشه بدداشته باشد، خداوند شر اورا کفایت فرماید.با مردم به نیکى سخن بگویید، همان گونه که خدا فرمود. امر به معروف و نهى از منکررا ترک مکنید که رشته کار ازدست شما بیرون شود، آنگاه هر چه دعاکنید و ازخداوند دفع شرخواهید، پذیرفته نشود و به اجابت نرسد.
    بر شما بادهنگام معاشرت، به فروتنى و بخشش و نیکویى درباره یکدیگر و زنهار از جدایى و تفرقه و پراکندگى و روى‏ گردانیدن از هم و در نیکوکارى، یار و مددکار یکدیگر باشید و بر گناه وستمکارى کمک مباشید که شکنجه و عذاب خدا بسیار سخت است.خداوند نگهدار شماخاندان باشدو حقوق پیغمبرش رادرحق شماحفظ فرماید، اکنون با شما وداع مى‏‌کنم و شما را به خدا مى‏‌سپارم و سلام و رحمتش را بر شما مى‏‌خوانم.

  20. ایمان گفت:

    توجه کرده اید که ساختار زولبیا بسیار حساس است.

    چون کافی است کمی فاصله‌ی حلقه‌ها از یکدیگر نسبت به سطح مقطع آنها بیشتر باشد

    تا در گاز دوم، لنگر پیچشی حاصل از طره‌‌ی آزاد ایجاد شده از گاز اول،

    باعث گسیختگی مقطع حلقه‌ها در دورترین نقطه از سر آزاد حلقه شده

    و سقوط بخشی از حلقه‌های زولبیا را به همراه داشته باشد!

    اینم از پست علمی امروز

  21. انسی گفت:

    امام صادق (ع) :
    تعیین مقدرات در شب ۱۹ رمضان، تایید آن در شب ۲۱ وامضای آن در شب ۲۳ انجام میشود

    تسبیحی بافته ام؛ نه از سنگ، نه از چوب، نه از مروارید
    بلور اشکهایم را به نخ کشیده ام تا برایت دعا کنم هرآنچه را که آرزو داری
    التماس دعا در شبهای قدر

  22. انسی گفت:

    این یتیمان که ز اطعام علی سیر شدند
    کریلا گوشه گودال همه شیر شدند

    دستشان ظرف پر از شیر ولی فردایی
    در پی قتل حسین دست به شمشیر شدند

    بارها پشت علی گرچه نمازی خواندند
    کربلا آل علی کافر و تکفیر شدند

    این جماعت که علی خورد و خوراکش میداد
    از چه بر غارت خلخال سرازیر شدند

    نمک سفره حیدر همه خوردند ولی
    بهر اولاد علی در پی تزویر شدند

    شمر از پشت جدا کرد به سختی سر را
    همه خرسند و مشغول به تکبیر شدند

    کاروان اسرا کوفه که آمد چه کشید
    این زن و بچه ارباب همه پیر شدند

    اف بر این کوفه واین مردم نامرد و لعین
    مردمانی که به نیرنگ چو تفسیر شدند

    سر بریدند و به ناموس علی خندیدند
    *آخرش با زر و درهم همه تقدیر شدند*

  23. انسی گفت:

    اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن

    اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَهِ الْقُرآن

    اَللّهُمَّ اَلْبِسْنا بِخِلْعَهِ الْقُرآن

    اَللّهُمَّ ارْزُقنا شَفاعَهَ الْقُرآن

    اَللّهُمَّ اغْفِرلَنا ذُنُوبَنا بِالْقُرآن

    اَللّهُمَّ اَکْرِمْنا بِکَرامَهَ الْقُرآن

    اَللّهُمَّ ارْحَمْنا بِالْقُرآن

    اَللّهُمَّ اهْدِنا بِهِدایَهِ الْقُرآن

    اَللّهُمَّ انْصُرِالْاِسْلامَ وَالْمُسْلِمینَ بِالْقُرآن

    اَللّهُمَّ اخْذُلِ الْکُفّارَ وَالْمُنافِقینَ بِالْقُرآن

    اَللّهُمَّ اشْفِ مَرضانا بِالْقُرآن

    اَللّهُمَّ ارْحَم مَوْتانا بِالْقُرآن

    اَللّهُمَّ احْفَظ وَ اَیِّدْ قائِدَنا بِالْقُرآن

    اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوفیقَ الطّاعَهَ بِالْقُرآن

    اَللّهُمَّ ارْزُقْنا بُعْدَ الْمَعْصیهَ بِالْقُرآن

    اَللّهُمَّ ارْزُقْنا صِدْقِ النِّیَّهَ بِالْقُرآن

    اَللّهُمَّ ارْزُقْنا عِرفانَ الْحُرمَهَ بِالْقُرآن

    اَللّهُمَّ ارْزُقنا حَجَّ بَیتِکَ الْحَرامَ بِالْقُرآن

    اَللّهُمَّ ارْزُقْنا زیارَهَ قَبْرِ نَبِیِّکَ بِالْقُرآن

    اَللّهُمَّ تَقَبَّل صَلاتَنا بِالْقُرآن

    اَللّهُمَّ تَقَبَّل تِلاوَتَنا بِالْقُرآن

    اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلِیِّکَ الْفَرَج بِالْقُرآن

    اَللّهُمَّ اجْعَلْنامِن اَعْوانِهِ وَاَنْصارِهِ بِالْقُرآن

    اَللّهُمَّ اسْتَجِب دُعاءَنا بِالْقُرآن

    اَللّهُمَّ اجْعَلْنا مِنَ الْمُصَلّینِ بِالْقُرآن

    اَللّهُمَّ اجْعَلْنا مِنَ التّوّابینِ بِالْقُرآن

    اَللّهُمَّ اجْعَلْنا مِنَ السُّعَداءِ بِالْقُرآن

    اَللّهُمَّ اجْعَلْنا مِنَ الْمُتَّقینِ بِالْقُرآن

    اَللّهُمَّ آتِنا فِی الدُّنیا حَسَنَهً بِالْقُرآن

    اَللّهُمَّ آتِنا فِی الْآخِرَهِ حَسَنَهً بِالْقُرآن

    اَللّهُمَّ قِنا عَذابَ النّارِ بِالْقُرآن

    اَللّهُمَّ کَفِّر عَنّا سَیِّئاتِنا بِالْقُرآن

    اَللّهُمَّ تَوَفَّنا مَعَ الْاَبْرارِ بِالْقُرآن

    اَللّهُمَّ اَحْیِناحَیاهَ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ بِالْقُرآن

    اَللّهُمَّ اَمِتْنامَمَاتَ مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍ بِالْقُرآن

    اَللّهُمَّ انْفِعْنا بِالْقُرآن

    اَللّهُمَّ ارْفَعْنا بِالْقُرآن

    اَللّهُمَّ افْتَح عَلَیْنا اَبْوابَ رَحْمَتِکَ بِالْقُرآن

    اَللّهُمَّ انْشُرعَلَیْنا خَزائِنَ عُلومِکَ بِالْقُرآن

    اَللّهُمَّ اجْعَل عَواقِبَ اُمورَََنا خَیرًا بِالْقُرآن

    التماس دعا

  24. انسی گفت:

    “”””مــــــــتن کوتاه””””
    خیلی از مـــا عقیده داریم حاکم باید جوری باشد که دلش به حال مردم بسوزد.
    ****امـــــــــــا****
    علی اعتقاد داشت حاکم باید جوری باشد که مردم دلشان به حال او بسوزد.
    روزی حضرت امیر(ع)شمشیرش را به بازار آورد و فرمود : چه کسی این شمشیر را می خرد؟اگر پول یک پیراهن را داشتم ، آن را نمی فروختم.
    یک نفر گفت : من پول پیراهن را به شما قرض می دهم.
    امام شمشیر را نفروخت و با آن پول قرضی یک پیراهن خرید.
    الغارات ص ۴۵ ، تاریخ کامل ج ۵ ، ص ۲۰۱۳
    و به یک حاکمی که ایران و روم و حجاز و… زیر دستش هست پول قرض بدهند…

  25. انسی گفت:

    +۱۸
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .

    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .

    .
    .
    بله بفرمایید ….!!!؟؟؟؟؟ چیه ؟؟؟ ادم باش ماه رمضونه مثلا …بابا من دارم تعداد مهمونهای افطار رو حساب میکنم… برو بابا بی تربیت بزار به درد خودم بمیرم

    خخخخخخخخخخخخخخخخخخ….
    راستی کی میره ۴ -۵ تا نون تازه و گرم بخره برای افطااار…

  26. انسی گفت:

    روزی هارون الرشید به سربازانش دستور داد تا بهلول دیوانه را به نزد او بیاورند
    سربازان پس از ساعتی گشت زدن در شهر بهلول دیوانه را در حال بازی با کودکان یافتند
    و او را به نزد هارون الرشید بردند
    هارون الرشید با روی باز از بهلول استقبال کرد و گفت مبلغی پول به بهلول بدهند
    که بین فقرا و نیازمندان تقسیم کند و از آنها بخواهد برای سلامتی و طول عمر هارون الرشید دعا کنند
    بهلول وجه را از خزانه هارون الرشید گرفت و لحظه ای بعد دوباره به نزد خلیفه هارون الرشید رسید
    هارون الرشید با تعجب به بهلول نگاه کرد و گفت ای دیوانه چرا هنوز اینجایی !
    چرا برای تقسیم کردن پول به میان فقرا نرفته ای ؟
    بهلول ( عاقل ترین دیوانه ) گفت : هر چه فکر کردم از خلیفه محتاج تر و فقیرتر در این دیار نیافتم
    چرا که می بینم ماموران تو به ضرب تازیانه از مردم باج و خراج می گیرند و در خزانه ی تو می ریزند
    از این جهت دیدم که نیاز تو از همه بیشتر است لذا وجه را آورده ام تا به خودت بازگرداندم !

  27. ایمان گفت:

    ایرانسل در آینده ای نزدیک :
    مشترک گرامی
    اومدم سر کوچتون ، در خونتون خونه نبودی
    راستشو بگو با همراه اول کجا رفته بودی !؟

  28. ایمان گفت:

    من اگه دو دقیقه به پایان عُمرم مونده باشه، یه سر میرم تو خونه ی این همسایه بغلیمون

    ببینم تو این چند سال با دریل رو دیوار داشته چیکار میکرده !

  29. ایمان گفت:

    می دونین چرا هویج نارنجیه؟؟؟؟

    چون بهش میاد …
    حالا می دونی چرا خیار سبزه ؟؟؟؟
    چون نارنجی بهش نمیاد

    من روانی نیستم … فقط فشار زندگی اینجوریم کرده !!!!!
    خستم !!! میفهمیییی

  30. ایمان گفت:

    دیشب تا ساعت ۵ پای کامپیوتر بیدار بودم،
    صبح پا شدم دیدم چشام شده کاسه خون و
    به لبم داغ جنون.
    به کنارم تو بمون. .
    نرو با دیگری.
    اون اخریا. . صدای دستاشون نمیاااااد. . . .آماشالااااا
    دست دست. …..هووو هوو جیییغغغ
    روانیم خودتی! ! !

  31. ایمان گفت:

    . یکی از فانتزیام اینه که…
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    ..
    ﺁﭘﺎﺭﺗﻤﺎﻧﻤﻮﻥ ﺁﺗﯿﺶ ﺑﮕﯿﺮﻩ

    • ایمان گفت:

      ﺑﻌﺪ ﻣﻦ ﯾـﻪ ﺗــﻨﻪ ﻫﻤﻪ ﯼ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﻫﺎ ﺭﻭ ﻧﺠﺎﺕ ﺑﺪﻡ
      ﺑﻌﺪ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺗﻮﺍﻧﯽ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﯾﻬﻮ ﺯﻥ ﻫﻤﺴﺎﯾﻤﻮﻥ ﺟـﯿﻎ ﺑﺰﻧﻪ ﺧـــــــﺎﮎ ﺗﻮ
      ﺳﺮﻣﻢ ﺩﺧـترﻡ ﻣﻮﻧﺪﻩ ﺗﻮ ﺳﺎﺧﺘﻤﻮﻥ !!

      • ایمان گفت:

        ﺗﻮ ﻫﻤﯿﻦ ﻫـﯿـﺮﯼ ﻭﯾـﺮﯼ ﯾﻬﻮ ﯾﮑﯽ ﺩﺍﺩ ﺑـﺰﻧﻪ ﺍﺁﺍﺍﺍﺍﺍ
        ﺍﻭﻧﺠﺎﺭﻭ !
        ﯾﻬﻮ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﺩﻭﺩ ﻭ ﺁﺗﯿﺶ ﺑﯿﺎﻡ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻭ ﻫﻤﻪﺳﻮﺕ و جیـغ
        ﺑﮑﺸﻦ ﺑﺮﺍﻡ

        ﺑﻌﺪ ﺁﺧﺮﺷﻢ ﻣﻦ ﭘﺸﺖ ﺁﻣﺒﻮﻻﻧﺲ ﺑﺸﯿﻨﻢ ﭘﺪﺭﻡ ﺑﯿﺎﺩ ﺑﮕﻪ
        ﺑﻬﺖ ﺍفتخار ﻣﯿﮑﻨﻢ پسـرم

        ﺩﺧـتر ﻫﻤﺴﺎﯾﻤﻮﻥ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺩﻭﺭ ﻣﻨﻮ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﻪ
        یه ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻧﻪ و
        همین جوری هم آمبولانس توی دود محـو بشه …!

        ﺍﺷﮑﻢ ﺩﺭ ﺍﻭﻣﺪ ﻣﻦ ﺑﺮﻡ ﺻﻮﺭﺗﻤﻮ ﺑﺸﻮﺭﻡ

        حیف که خونمون آپارتمانی نیست!!!

  32. ایمان گفت:

    تو چت به دختره گفتم شمارتو
    بده واسه سحری بیدارت کنم…

    .

    .

    .

    گفت شماره حسابمو
    میدم پول بریز
    تو کارتم پیامش از
    بانک میاد بیدار میشم!

    زود بلاکش کردم از اون خطرناکا بود !!!!

  33. انسی گفت:

    ای کسی که پای کامپیوترت نسشتی و فکر میکنی که خیلی زرنگی…

    اما جمله ای که خوندی کلمه‌ی نشستی‌اش غلط بود…

    ههههههه

    دیدی رزنگ نبودی؟

    ای بابا باز هم که اشتباه خوندی کلمه ی بالا زرنگه نه رزنگ…

    ای دل غافل…فارسی بلد نستی بخونی؟!

    آخه نخبه، کلمه‌ی بالا نیستیه نه نستی…

    مجید جان دلنبدم، فارسی بلد نیستی…چرا می‌خونی؟!!

    اه اه اه… بابا اون کلمه‌ی بالا دلبندمه نه دلنبدم…

    تو دبیرستان فارسی رو چند می‌شدی؟!

    بابا کلمه بالا فارسیش غلطه…

    چیه؟!…رفتی ببینی غلطه یا نه؟!!

    بگذریم.

  34. انسی گفت:

    شبی که در آن خطاب می‌آید:
    کجایند جوانمردان شب‌خیز که در آرزوی دیدار، بی‌خواب و بی‌آرام بوده‌اند
    و در راه عشق شربت بلا نوشیده‌اند، تا خستگی ایشان را مرهم گذاریم
    و اندر این شب قدر ایشان را با قدر و منزلت گردانیم؛ که امشب،
    شب نوازش بندگان است و وقت توبه گنهکاران.
    التماس دعا

  35. انسی گفت:

    از قدیم رسم بود
    که اگر ستاره دنباله دار دیدی آرزو کنی…
    اگر قاصدک دیدی آرزو کنی…
    ستاره رد می شود
    قاصدک را هم باد می برد
    قدیمی ها خیلی چیزها را خوب می دانستند.
    می دانستند که آرزو ماندنی نیست
    می دانستند نباید آرزو به دل ماند
    آرزو را باید فوت کرد
    رها کرد به حال خودش
    آرزو را روی دلهایتان نگذارید، نباید راکد بمانند.
    آب هم با آن همه شفافیتش یک جا بماند کدر می شود و بو می گیرد
    آرزوهایتان را بدهید دست باد
    آنها باید جاری باشند
    بلکه برآورده شوند

  36. انسی گفت:

    ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﺑُﺮﺩﯼ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﻡ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺑﻘﺎﻟﯽ ﯾﻪ ﺩﻭﻧﻪ
    ﻟﻮﺍﺷﮏ ﺧﺮﯾﺪﻡ،
    .
    .
    .
    .
    ﺭﻓﺘﻢ ﺧﻮﻧﻪ ﺩﯾﺪﻡ ﺩﻭﺗﺎﺳﺖ ﭼﺴﺒﯿﺪﻥ ﺑﻬﻢ !!

  37. ایمان گفت:

    نحوه ارتباط بر قرار کردن دو جنس مخالف در ایران
    پیسسسسسس پیس!!!
    .
    .
    .
    .
    ایششششششششش

  38. ایمان گفت:

    پارک کردن = پنجری

    این عبارت را بر درب های زیادی دیدیم منازل مطب شرکت و.. .

    اما من جایی دیدم کسی بر درب منزلش نوشته بود :
    اگر ناچار به پارک در اینجا هستید شماره همراه خود را روی شیشه بگذارید تا در صورت لزوم با شما تماس بگیرم

    متفاوت فکر کردن مغز بزرگتر و هوش نمی خواهد کمی وجدان بیدار
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .

    ولی یهو متوجه شدم کنار خونش آرایشگاه زنانست ،نکبت اینطوری شماره جمع میکرده مخ دختر میزده. مملکت نیست داریم. سرای نوابغه!!

  39. ایمان گفت:

    مکالمه ی منو مغزم شب موقع خواب!!

    من: بذار بخوابم… 🙁

    مغزم: نه بیدار بمون فک کنیم ببینیم چرا پنگوئنا زانو ندارن …؟!!؟

  40. ایمان گفت:

    وقتی خانمت بهت میگه: چی؟؟!

    به این معنا نیست که حرفتو نشنیده…..
    .
    .
    .
    .
    .
    بلکه درواقع بهت ۵ثانیه فرصت داده تا حرفتو زود عوض کنی…..

    وگرنه کاری میکنه صدای بز بدی

  41. ایمان گفت:

    آیا میدانستید؟؟؟ اگر بیژن بیرنگ را با شلوار آبی و پیراهن قرمز در ماشین لباسشویی بیندازید…. بیژن بنفشه خواه بیرون میآید!!!! تا دانستنی هایی دیگر بدرود

  42. ایمان گفت:

    دختره پست گذاشته…
    \”دیم بلاد تنج چوده ما لمجووون\”
    .
    .
    .
    .
    بعد یه روز همکاری با برادرای پلیس فتا و با کمک سازمان های اطلاعاتی موساد و سیا وبا بهره گیری از طیف سایبری و سیستم های کد شکن پیشرفته فهمیدیم که خانوم
    دلش برا ماه رمضون تنگ شده….

  43. ایمان گفت:

    من فقط از یه نفر بدم میاد!
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    دیدی یه جا مهمونی، سر سفره صابخونه میگه آخ، علی پسرم، بپر از سوپری دوغ و نوشابه بگیر!
    یکی اون وسط میگه:
    بابا ولش کن کی الان نوشابه میخوره!
    .
    .
    .
    از اون یکیه خیلی بدم میاد.

  44. ایمان گفت:

    تو چت روم اسم کاربریمو
    گذاشتم عشقممم
    موقع ورود می نویسه
    سلام عشقممم خوش اومدی
    لامصب تموم کمبود محبتامو
    پر کرده
    کم کم دارم بهش وابسته میشم

  45. ایمان گفت:

    یارو داداشش فوت میکنه نمیدونه چطوری به زن داداشش خبر بده,

    میره بهش میگه داداشم رفته زن گرفته!!!

    زن داداشه قاطی میکنه میگه ای خدا, الهی جز جگیر بزنه, الهی تیکه تیکه شه, الهی جنازشو بیارن خونه!!

    یارو میگه :

    بچه ها حله سریع جنازه رو بیارید !

  46. ایمان گفت:

    پارسال دو روز بعد اعلام نتایج کنکور از “قلم چی” به من زنگ زدن

    گفتن دو میلیون بهت میدیم برو بگو من “گزینه دو” ثبت نام کرده بودم!

  47. •‿◐ قرمــــــــــز •‿◐ گفت:

    مدیر سایت مشکل داره. گاهی جز صفحه اصلی هیچ صفحه ای باز نمیشه.

  48. انسی گفت:

    در گیرو دار زندگی ، فراوان پیش میآید که باهم درگیر می شویم.

    بکوشیم فراوان پیش بیاید که از هم دل گیر نشویم .

    دیروز،تاریخچه.امروز زندگیستو فردا معماست.

    پس بیاییم عشق و محبت را از یکدیگر پنهان نکنیم،

    شاید دیگر فردایی نباشد

  49. انسی گفت:

    حواسمان باشد هیچگاه از اطرافیان خود نپرسیم:
    پدر یا مادرت، چگونه از دنیا رفت؟
    هیچگاه از پدر یا مادری نپرسیم که فرزندتون چطوری درگذشت؟
    هیچگاه از کسیکه هنوز کاری واسه خودش پیدا نکرده (خصوصا در جمع) نپرسیم؛ هنوز بیکاری؟
    اگر هم کاری از دستمون بر میاد، تو جمع اینکار رو نکنیم.
    هیچگاه از فقیر و تنگدست نپرسیم؛ پول احتیاج داری؟
    بدون اینکه بخواد، بهش بدیم تا همیشه براش عزیز بمونیم.

    هیچگاه از زنی که بچه دار نمیشه نپرسید؛ هنوز بچه دار نشدین؟
    بلکه از پروردگار بخواهید بهشون بچه صالح عنایت کنه.
    هیچگاه از میهمان نپرسیم؛ آب یا خوراکی میل دارید؟
    بلکه بدون چون و چرا ازش پذیرایی کنیم.
    به این میگن میهمان نوازی.
    هیچگاه از مجردی نپرسیم؛ چرا هنوز ازدواج نکردی؟
    بلکه از پروردگار بخواهیم، همسری صالح نصیبش گرداند.
    هیچگاه بخاطر خنداندن دیگران کسی را مسخره نکنیم، همیشه آنچه برای خود نمی‌پسندیم برای دیگران هم نپسندیم.
    بیاییم انسانیت را ترویج دهیم…

    • •‿◐ قرمــــــــــز •‿◐ گفت:

      یعنی باید اینو با آب طلا نوشت و همه جا نصب کرد. والا ….
      بیتربیتای فضول

  50. انسی گفت:

    یه بار دوره ابتدایی بودم معلممون داشت ﯾﻪ ﻣﻮﺭﺩﯼ ﺭﻭ ﺗﻮﺿﯿﺢ می داد ﺑﻌﺪ ﮔﻔﺖ ﮐﺴﯽ ﻣﯽﺗﻮﻧﻪ ﺑﮕﻪ ﭼﺮﺍ؟؟
    ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﻢ خانوم ﻣﺎ ﺑﮕﯿﻢ ؟ ما بگیم؟
    ﮔﻔﺖ ﺑﮕﻮ عزیزم

    ﻣﻨﻢ ﮔﻔﺘﻢ …

    ﭼﺮﺍ؟؟

    بعدشم از کلاس بیرونم کرد:|

    شما بگو من کار بدی کردم؟؟؟
    اصلا از همون اول این معلما با من مشکل داشتن {-۷۷-}

دیدگاه خود را به ما بگویید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.

کانال استخدام در تلگرام

› استخدام تهران

استخدام شهرستانها