نوشته های کاربران در قالب طنز و سرگرمی ۹۴

صفحه دوم نوشته های کاربران در قالب طنز و سرگرمی 

سایت استخدام بخاطر نوع محتوای آن معمولا دوستانی را شامل می شود که جزو کارجویان و متقاضیان شغل به حساب می آیند، و بنا به ظرفیت های موجود بازار کار طبیعتاً همه متقاضیان فرصت شغلی مناسب خود را بدست نمی آورند.
به همین خاطر تقریباً اکثر کاربران از عدم بدست آوردن فرصت شغلی مناسب نگران و ناراحت بوده و در قسمت نظرات، مرتباً نگرانی خود را در قسمت نظرات سایت درج می کنند، همچنین دغدغه کارجویان بخاطر عدم رعایت ضوابط مورد نیاز در آزمونهای استخدامی در برخی ادارات و ارگانها باعث شده قسمت نظرات شامل نظراتی باشند که نوعی احساس یاس و نا امیدی را در سایت به خوانندگان القا می کنند، به همین خاطر با ارسال نظرات برخی دوستان در قالب طنز سعی کردیم با شکستن جو موجود، در کنار ارائه اطلاع رسانی مناسب از فرصت های شغلی در سطح کشور، شاهد فضای سرشار از شادی و نشاط در بین کاربران و کارجویان نیز باشیم.
البته باید به این نکته توجه داشته باشیم که قالب طنز در نوشته ها با سبک طنزهای نامناسب محاوره ای تفاوت داشته و بخاطر عمومی بودن سایت باید مطالبی در سایت ارسال شود که مناسب شخصیت کاربران محترم سایت بوده و طنزهایی که در آن به نوعی به برخی هموطنان توهین یا بی احترامی شود شایسته کاربران نخواهد بود.
بنابراین لطفاً از ارسال مطالب طنز در قسمت نظرات مطالب دیگر خودداری کرده و از این بخش بعنوان نوعی زنگ تفریح دوستان بعد از مطالعه آگهی های استخدامی استفاده شود.

لینک صفحه اول نوشته های کاربران در قالب طنز و سرگرمی

تدریس خصوصی آیلتس

دیدگاه ها (۳۳,۶۷۶)

  1. انسی گفت:

    کل زندگیمان را خاطرات برداشته.. و دل دور انداختن هیچ کدامشان را نداریم…
    داریم له میشیم زیر آوار این همه خاطره..
    کاش میشد خاطره ها را مثل پنبه زد،
    کاش اصلا یه آدمایی بودن مثل همین پنبه زن ها که با کمانشان می آمدند توی کوچه پس کوچه ها..سر ظهر خلوت شهر و دستشان را میگذاشتن کنار دهانشان و داد میزدن : آآآآآآآی خاطره میزنیم..

    بعد ، تو صداشون میزدی میومدن توی حیاط ،لب حوضی،باغچه ای، جایی مینشستن و تو بغل بغل خاطره میریختی جلوشان..
    خاطره مرگ عزیزانت..تنهاییات..گریه هات.. غصه خوردنات..خاطره رفتن دوست و آشنات..همه رو میریختی جلوی خاطره زن..
    و او هی میزد و میزد آنقدر که خاطره ها را تیکه تیکه میکرد، تیکه تیکه..
    آنقدر که پودر میشدن، ریز میشدن تو هوا..مثل غبار که باد بیاد برشان داره و با خودش ببره به هر کجا که میخواد..
    بعد، تو یه لیوان چای خوشرنگ تازه دم لیموترش کنار میاوردی برای خاطره زن و میگفتی:
    نوش جان،سبک شدم..راحتم کردی از دست اینهمه خاطره.. و از خاطرات خوش برای شبهای سردمان رو اندازی گرم میدوخت پر از امنیت..

    • ایمان گفت:

      کاااااااااشششششششششش……………………………………………………………………………………………………….
      ولی حیف…………………………………………………………………………………..

      🙁 🙁

  2. •‿◐ قرمــــــــــز •‿◐ گفت:

    از مدیر بانک مرکزی سوال کردن :
    چرا کارت زودتر از وجه نقد از دستگاه عابر بانک بیرون میاد؟
    جواب داد:
    چون این ملت تا پول میبینن همه چی یادشون میره.
    خداییش اینو دیگه راست گفته

  3. •‿◐ قرمــــــــــز •‿◐ گفت:

    یه بارم مث فیلمای آمریکایی خواستم دوس دخترمو سورپرایز کنم


    از پشت سرش چشماشو با دستام بستم
.
.
.
.
خاکبرسر حدود ۵۰ نفرو اسم برد جز من 
ای مردشوره فیلمای آمریکاییو ببرن
مرگ بر آمریکا

  4. •‿◐ قرمــــــــــز •‿◐ گفت:

    تـا حـالـا دقـت کـردیـن هـر چـی بـه اواخـر زمـسـتـون نـزدیـک مـی شـیـم از اوایـلـش دور مـیـشـیـم … ؟!

    جـل الـخـالـق … !! o_O

    دنـیـا دنـیـای عـجـیـبـیـه … !! 😐

  5. ایمان گفت:

    ﺩﯾﺸﺐ ﺍﯾﻨﺘﺮﻧﺖ ﻗﻄﻊ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺍﺯ ﺍﺗﺎﻗﻢ ﺭﻓﺘﻢ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺩﯾﺪﻡ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺧﻮﻧﻪ
    ﻧﯿﺴﺖ , ﻭﺳﺎﯾﻞ ﺧﻮﻧﻪ ﻋﻮﺽ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ…
    ﯾﻬﻮ ﺩﯾﺪﻡ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﺗﺎﻕ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯿﮕﻪ ﺗﻮ ﮐﯽ ﻫﺴﺘﯽ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﭼﯿﮑﺎﺭ
    ﻣﯿﮑﻨﯽ ؟؟
    ﺧﻮﺩﻣﻮ ﻣﻌﺮﻓﯽ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﻌﺪ ﺩﯾﺪﻡ ﯾﺎﺭﻭ ﻣﯿﺨﻨﺪﻩ !!!
    ﺣﺪﺱ ﺑﺰﻥ ﭼﯽ ﮔﻔﺖ !
    ﮔﻔﺖ ﺑﺎﺑﺎﺕ ﺍﯾﻨﺎ ۳ ۴ ﻣﺎﻫﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺍﺳﺒﺎﺏ ﮐﺸﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﺭﻓتن 😐

  6. ایمان گفت:

    دخترای صفحه طنز خدا شاهده بفهمم مخاطب

    خاص دارین دونه دونه پوستتونو میکنم… 😐
    .
    .
    .
    .
    .
    درسته من جی اف نمیخوام ولی رو تک تکتون

    غیرت دارم میفهمین…غیرررررتتتتتت :))))))

    • ...... گفت:

      واقعا!!من تقریبا سه سالی هست که پستای همه دوستان میخونم. از همه شما بابت مطالب جالبی که میزارید تشکر میکنم

  7. ایمان گفت:

    ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﺍ !!!
    .

    ﺁﻓﺘﺎﺏ ﯾﻪ ﺟﻮﺭﯼ ﻣﯿﺘﺎﺑﻪ ﮐﻪ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﻣﺎ ﺑﻬﺶ
    ﻓﻮﺵ…….. ﺩﺍﺩﯾﻢ!!
    ﺧﺐ ﻣﺮﺩﯾﻢ ﺍﺯ ﮔﺮﻣﺎ ﯾﻮﺍﺷﺘﺮ ﻭﺣﺸــﯽ

  8. ایمان گفت:

    واسه کسی بمیر که واست
    تب
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    لت بخره.
    ها چیه ؟؟؟؟
    خوب تب کنه که چی بشه ؟؟؟؟
    واست آب و نون میشه؟؟؟
    تو قرن اتم هستیم ، یه کم واقع بین باش….

  9. ایمان گفت:

    من سر یخچال که میرم با پارچ آب میخورم!
    اونم از سمتی که دستۀ پارچه!
    تزمم اینه که کسی عقلش نمیرسه
    از این سمت بخوره دهنیش کنه

  10. ایمان گفت:

    مورد داشتیم جشن تولد تو باغ بوده
    بارون میاد همه آرایشا پاک میشه
    جشن تولد تبدیل میشه به هالووین

  11. ایمان گفت:

    میدونستین چرا یخچال برفک میزنه؟
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    چون آنتن نداره
    بخدا اگه میدونستید!!! نگو میدونستین که ناراحت میشم…!!!

  12. ایمان گفت:

    ﺗﻔﺎﻭﺕ ﺭﺍ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﮐﻨﯿﺪ
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    ﺷﺎﻋﺮ ﺗﻬﺮﺍﻧﯽ : ﺑﺪﻧﺒﺎﻟﺖ ﻣﯿﺎﻡ ﻫﺮ ﺟﺎ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ
    ﺷﺎﻋﺮ ﺷﯿﺮﺍﺯﯼ : ﺳﺮ ﺭﺍﻫﺖ ﻧﺸﯿﻨﻢ ﺗﺎ ﺑﯿﺎﯾﯽ!!

  13. ایمان گفت:

    وقتی ورزشکارا مصاحبه می کنن، کلاً تحت هر شرایطی ،
    سطح مسابقات نسبت به سال قبل خیلی بالاتر بوده

    • •‿◐ قرمــــــــــز •‿◐ گفت:

      دقیقاً. راهپیمایی های ۲۲ بهمن و انتخابات هم همینطوره. هر سال باشکوهتر از سال قبله 😀

  14. ایمان گفت:

    +۱۸
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    +۱۷
    .
    .
    .
    .
    +۱۶
    .
    .
    .
    .
    +۱۵

    .
    .

    +۱۴
    .
    .
    .
    .
    +۱۳
    .
    .
    .
    +۱۲
    .
    .
    .
    +۱۱
    .
    .
    .
    +۱۰
    .
    .
    .


    .
    .
    .
    .

    .
    .
    .
    .

    .
    .
    .
    .

    .
    .
    .


    .
    .
    .


    .
    .
    .

    .
    .
    .
    .

    G
    ﺩﻳﻨﮓ ﺩﻳﻨﮓ
    ﻃﺒﻘﻪ ﻫﻤﮑﻒ
    ﺧﻮﺵ ﺁﻣﺪﻳﺪ
    ﻳﻌﻨﻰ ﺍﺯ ﺭﻭ ﻧﺮﻳﺪﺍ
    ﺗﺴﺒﻴﺢ ﻣﻦ ﮐﻮﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭ؟؟

  15. ایمان گفت:

    موارد استفاده دندان در ایران :
    در وا کن
    گره وا کن
    گوشکوب برای آجیل
    وسیله دفاع شخصی بانوان
    ناخن گیر
    به عنوان دست اضافه
    ولی دیده شده برخی از افراد سود جو از دندان برای جویدن غذا استفاده کردن

  16. ایمان گفت:

    یه بار یه نفر میخوره به نرده
    .
    .
    .
    .
    ولی بر نمیگرده 😐 له له میشه اصن داغون میشه نرده است شوخی نیست که

  17. ایمان گفت:

    طریقه خرید هندونه توسط بابام :

    بو کردن هندونه
    پرت کردن و گرفتنش از رو هوا
    وزن کردن با دست
    شمردن خطهای هندونه
    زدن روی هندونه و شنیدن صدای مورد نظر
    نگاهِ عالمانه به اطرافیان در میوه فروشی ( که آره آقا من این کارم)
    خریدن هندونه
    آوردن به منزل
    همه رو چنگال به دست جمع کردن
    دست و سوت و جیغ و هورای حضار
    پاره کردن هندونه
    پذیرایی از اهل منزل با هندونه سفید و با طعم خـــــیار 😐

  18. ایمان گفت:

    انقده دوست دارم بشینم سر سفره با غذا بازی کنم
    بعد ازم بپرسن چی شده؟
    منم بگم هیچی و برم تو اتاقم

    لامصب خیلی باکلاسه

    ولی نمیشه
    همیشه گشنمه….

  19. انسی گفت:

    ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﻳﺮ ﻣﯽ ﻓﻬﻤﻴﻢ ، ﺧﯿﻠﯽ ﺩﯾﺮ … !
    ﮐﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪﻥ ﺍﺳﺖ :
    ﻳﮏ ﺁﻓﺘﺎﺏ کوچک ﺩﺭ ﻫﻮﺍﯼ ﺳﺮﺩ آرزو ﻣﯽﺷﻮﺩ … !
    ﺩﯾﺪﻥ ﯾﮏ ﺩﻭﺳﺖ ﻭ ﺁﺷﻨﺎ ﺩﺭ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ و جایی دور ﺁﺭﺯﻭ ﻣﯽﺷﻮﺩ … !
    یکی از خویشاوندان و دوستان زمانی ﮐﻪ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺭﻓﺖ ﻫﻤﻪ ﮐﺲ ﻭ ﻋﺰﯾﺰﻣﯽ ﺷﻮﺩ … !
    ﯾﮏ ﺩﻭﺳﺖ زمانی ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﯿﺮﻭﺩ ، ﺧﻮﺑﯿﻬﺎﯾﺶ آشکار ﻣﯿﺸﻮﺩ … !
    ﭘﺎﻳﻴﺰ هنگامی ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ ٬ ﺑﻪ دیده ﻗﺸﻨﮓ ﻭ ﻗﺸﻨﮓ ﺗﺮﻣﯽ ﺷﻮد … !
    ﯾﮏ ﺁﺯﺍﺩﯼ کوچک ، زمانی ﮐﻪ ﺩﺭﺑﻨﺪ ﺑﺎشید آرزو ﻣﯿﺸﻮﺩ … !
    تندرستی زمانی ﮐﻪ ﺩﺭ ﺑﺴﺘﺮ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﺁﺭﺯﻭ ﻣﯿﺸﻮﺩ … !
    ﯾﮏ ﻟﺒﺨﻨﺪ ، زمانی ﮐﻪ ﺩﻟﺸﮑﺴﺘﻪ ﺍید آرزو ﻣﯿﺸﻮﺩ … !
    ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﭼﻴﺰﻫﺎ ﻭ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﯼ گرداگردماﻥ ﺭﺍ ﺧﻮﺏ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﻗﺪﺭﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺪﺍﻧﯿﻢ . . .
    ﺯﻧﺪﮔﯽ انقدرها هم طولانی نیست…

    “پیشکش به دوستانی که هیچ زمانی کسی جایشان را پر نمیکند”…

  20. انسی گفت:

    زمانی که وارد جمعی می شوی ، لباس هایت معرف تو هستند !
    و زمانی که خارج می شوی ، افکار و سخنانت.

    “آناکارنینا | لئو تولستوی”

  21. انسی گفت:

    زندگی هرگز طوری که ما میخواهیم نیست.
    اما ما به بهترین راهی که میتونیم زندگی میکنیم.
    هیچ زندگی ایده آل وجود ندارد.
    اما ما میتوانیم زندگی را با لحظات عالی پر کنیم…

  22. تارا(دوستان چون بعضیها پیج پزشکی نمیان و این پست برام خیلی مهمه اینجا هم گذاشتمش ببخشید که مطلب طنز نیستش) گفت:

    درودددد بر دوستان عزیز و مدیریت محترم سایت
    امروز یکی از اساتید مرکزمون (جناب آقای دکتر منصور حق شناس) از دست دادیم….از پروفسرهای برجسته خون سرطان…
    کسی که ده سال با بیماری که خودشن تخصصش داشتن مبارزه کردن اجازه ندادن کسی متوجه مشکلشون شه همچنان طبابت میکردن
    ازتون میخوام برای شادی روح استادم دعا کنید….
    یک انسان شریف که کلی بیماریهای خونی درمان کردن..کلی بچه بی سرپرست زیر پوشش داشتن و به مدارج علمی رسوندن…
    استاد عزیز جناب آقای دکتر منصور حق شناس طلب ارامش دارم براتون…مرد تکرار نشدنی…
    جناب آقای دکتر منصور حق شناس که از اساتید با سابقه و با تجربه هماتولوژی و فارغ التحصیل فوق تخصی هماتولوژی آنکولوژی از کشور آمریکا هستند از سال ۱۳۶۸ پایه گذاری شد.

    البته قبل از آن تاریخ نیز اساتید هماتولوژیست و آنکولوژیست در گروه داخلی مشغول به فعالیت های آموزشی و درمانی مشغول بودند. سپس در سال ۶۹ این بخش فعالیت آموزشی در سطح فوق تخصصی آغاز نمود. از آن سال جناب آقای دکتر حق شناس به عنوان مدیر گروه هماتولوژی فعالیت داشتند. از جمله فعالیت های مهم و برجسته در این دوره با مدون شدن برنامه آموزشی فوق تخصصی خون و آنکولوژی در وزارت بهداشت و پذیرفتن دستیار فوق تخصصی از سال ۱۳۷۰ از طریق انجام امتحانات متمرکز پذیرش دستیاری از داوطلبان در وزرات بهداشت بود که در طی ایندوره دکتر حبیب ا… نورانی خجسته ، دکتر مسعود وکیلی و دکتر مانی رمزی در سه سال اول فعالیت از این مرکز فارغ التحصیل شدند.

    در خرداد ماه سال ۷۲ بخش پیوند مغز استخوان بیمارستان نمازی شیراز زیر نظر گروه هماتولوژی-آنکولوژی و با حضور آقای دکتر حق شناس، دکترمریم ذاکری نیا، دکتر حبیب نورانی خجسته ، دکتر مانی رمزی شروع بکار نمود با اضافه شدن این بخش به بخش هماتولوژی- آنکولوژی C3 که تنها بخش مستقل بیماران هماتولوژی-آنکولوژی در جنوب ایران بود، فعالیت گروه هماتولوژی و آنکولوژی افزایش یافت.

    در سال ۱۳۸۱ بعد از گذراندن دوره پیوند اتولوگ و پیوند سلولهای بنیادی توسط دکتر رمزی در کشور سوئیس و آمریکا فعالیت های بخش پیوند افزایش چشمگیری پیدا نمود و بویژه درمان سرطانهای خون و لنفوم مورد توجه قرار گرفت و علاوه بر متد معمول پیوند مغز استخوان در بیماران تالاسمی و اختلالات هماتولوژیک دیگر که از سال ۷۲ آغاز شده بود پیوند سلولهای بنیادی خون محیطی که متد جدید این کار بود بتدریج راه اندازی و پیوند آلوژن و اتولوگ سلولهای بنیادی خون محیطی آغاز شد. از سال ۸۱ که جناب آقای دکتر حق شناس به افتخار بازنشستگی نائل گردیدند مسئولیت گروه آموزشی هماتولوژی- مدیکال و آنکولوژی و پیوند سلولهای بنیادی به عهده دکتر مانی رمزی قرار داده شد.

    در طی سالهای ۸۱ تا ۹۰ تلاش برای توسعه و راه اندازی فعالیت های جدید آغاز شد که از مهمترین فعالیت های آن می توان به موارد ذیل اشاره نمود.

    ۱- راه اندازی بخش هماتولوژی آنکولوژی (۲) و افزایش تخت های بستری گروه به میزان دو برابر و درنتیجه افزایش تخت پوشش گرفتن بیماران مدیکال آنکولوژی علاوه بر بیماران هماتولوژی

    ۲- راه اندازی درمانگاههای مدیکال آنکولوژی در درمانگاه مطهری

    ۳- راه اندازی مرکز شیمی درمانی مستقل در درمانگاه مطهری

    ۴- راه اندازی درمانگاه صبح مستمر آموزشی جهت آموزش دستیاران فوق تخصصی، دستیاران داخلی و دانشجویان

    ۵- مصوب نمودن قطعی مرکز تحقیقات هماتولوژی دانشگاه علوم پزشکی بنحوی که بعد از تصویب نهایی مرکز به عنوان مرکز تحقیقاتی مستقل بکار خود ادامه دهد. (لازم به ذکر است که این مرکز حدود ۲۰ سال توسط جناب آقای دکتر حق شناس به عنوان واحد تحقیقاتی بخش هماتولوژی- آنکولوژی پایه گذاری شده بود.)

    ۶- شروع پیوند اتولوگ و پیوند سلولهای بنیادی خون محیطی آلوژن و اتولوگ افزایش آمار پیوند بیماران تا سال ۸۷ به حدود ۷۵ بیمار در سال

    ۷- ادامه فعالیت آموزش دستیاری فوق تخصصی و تصویب قطعی مرکز به عنوان مرکز آموزش دستیار فوق تخصصی بنحوی که از سال ۸۱ هر ساله دستیاران فوق تخصصی در گروه پذیرفته و بتدریج فارغ التحصیل شده در مراکز مختلف دانشگاهی کشور مشغول بکار گردیده اند.

    ۸- راه اندازی بخش های هماتولوژی و آنکولوژی بیمارستان امیر با ظرفیت ۳۰ تخت

  23. تدبیروامید گفت:

    انسی جان خیلی به جا وزیبابود.به یاد شهدای ۸سال دفاع مقدس صلوات

  24. ایمان گفت:

    ۳
    ۴
    ۵
    ۶
    ۷
    ۸
    ۹
    ۱۰
    ۱۱
    ۱۲
    ۱۳
    ۱۴
    ۱۵
    ۱۶
    ۱۷
    ۱۸
    ۱۹
    ۲۰
    ۲۱
    ۲۲
    ۲۳
    ۲۴
    ۲۵
    ۲۶
    ۲۷
    ۲۸
    ۲۹
    ۳۰
    ۳۱
    ۳۲
    ۳۳
    ۳۴
    ۳۵
    ۳۶
    ۳۷
    ۳۸
    ۳۹
    ۴۰
    ۴۱
    ۴۲
    ۴۳
    ۴۴
    ۴۵
    ۴۶
    ۴۷
    ۴۸
    ۴۹
    ۵۰
    ۵۱
    ۵۲
    ۵۳
    ۵۴
    ۵۵
    ۵۶
    ۵۷
    ۵۸
    ۵۹
    ۶۰
    ۶۱
    ۶۲
    ۶۳
    ۶۴
    ۶۵
    ۶۶
    ۶۷
    ۶۸
    ۶۹
    ۷۰
    ۷۱
    ۷۲
    ۷۳
    ۷۴
    ۷۵
    ۷۶
    ۷۷
    ۷۸
    ۷۹
    ۸۰
    ۸۱
    ۸۲
    ۸۳
    ۸۴
    ۸۵
    ۸۶
    ۸۷
    ۸۸
    ۸۹
    ۹۰
    ۹۱
    ۹۲
    ۹۳
    ۹۴
    ۹۵
    ۹۶
    ۹۷
    ۹۸
    ۹۹
    ۱۰۰

    درسته عاغا دستت درد نکنه فقط دو تا اولیش کم بود که خودم متوجه شدم

  25. نیما گفت:

    قرمز جان سلام همچنان بچه های قدیم فعالند.احسنت

    • •‿◐ قرمــــــــــز •‿◐ گفت:

      به به سلام. چطوری؟ درست تموم شد؟ هنوز هم سرت شلوغه؟ دو سال پیش تو این موقع از سال یک سر داشتی هزار سودا 🙂

  26. نیما گفت:

    سلام به دوستان قدیمی و جدیدی!!!!

  27. انسی گفت:

    سلام به “آنها” که همیشه دم دست هستند…

    آدم هایی که عجله ندارند.
    “آنها” که «گوش» هستند.
    “آنها” که هوای گفتگو دارند.
    “آنها” که کلمه به کلمه با تو هستند.
    “آنها” که وقتی تلفنی با آنها حرف
    می زنی مرتب نمی گویند:
    «باشه باشه»،که یعنی خداحافظی!
    آنها که نمیگویند “صب” تا “شب” گرفتارم،باور نمیکنی!

    “آنها” که بلند می گویند: قبولت دارم رفیق!

    جانم در می رود برای “آنها” که نیمه راه نیستند.
    نیمه تمام نیستند.
    پلاک موقت نیستند.
    یک روزه نیستند.
    “آنها” که مدام هستند.
    “آنها” که جنس روابط شان همیشگی است…..

    سلام به “آنها” که تمام نمی شوند.

    هرچند کمیابند.

  28. امیر علــــــــــــــــــــــــــی/به همه گفت:

    سلام به همه یه چند وقتیه اتفاق خاصی نیوفتاده، کمبود جوک اومده فکر کنم 😐
    شرمنده اگ تکراری بودن

  29. امیر علــــــــــــــــــــــــــی/عملکرد پدربزرگم گفت:

    من به عملکرد پـدر بـزرگـم معتـرضـم … !!
    من واسه ایـن روزای سخـت به عمه های بـیشتـری احـتـیـاج داشتـم 😐

  30. امیر علــــــــــــــــــــــــــی/من کجای دلم بذارم این هموطنو؟؟؟؟؟؟ گفت:

    پشت ماشینم زدم فروشی، شمارم رو هم نوشتم. طرف توی ترافیک زنگ زده میگه: آقا این ماشین سمت چپیه خیلی بد رانندگی می کنه، تو بپیچ جلوش، من هم از پشت می چسبونم بهش حالشو بگیریم!

  31. امیر علــــــــــــــــــــــــــی/اموزنده گفت:

    زمانی که اخلاق همسرتون خوب میشه، دو تا راه دارین:

    ۱. یا بهشون تافت بزنین که تو همون حالت بمونن

    ۲. یا بهشون پیف پاف بزنین که در اوج بمیرن و آخرین خاطره ای که ازشون براتون باقی می مونه خوب باشه!

  32. امیر علــــــــــــــــــــــــــی/فقط برای خنده گفت:

    رفتم سوپری دیدم نوشته: مجهز به دوربین مدار بسته

    گفتم: ای دوربین مدار بسته کجاست؟؟

    اشاره به قاب بالای سرش کرد که دیدم نوشته الله ..

    و گفت: این بهترین دورین مدار بسته دنیاست..

    خیلی حرفش تاثیرگذار بود ..

    همین جوری که اشک می ریختم چند تا چیپس دزدیدم و رفتم ..!

    چیه؟؟؟

    خب من اصلاح بشو نیستم!

  33. امیر علــــــــــــــــــــــــــی/فقط برای خنده گفت:

    قش اعضای صفحه طنز:

    مدیر : به کسی میگویند که گروه را برای رسیدن به هدف خاصی ساخته و اعضا را عضو کرده، وی در ابتدای امر همیشه حضور دارد اما بعد از رسیدن به اهداف شومش، پس از مدتی ناپدید میشود.

    بیکار صفحه : او شخصی معتاد به اینترنت است همیشه آنلاین بوده و جواب همه را میدهد

    خروس صفحه : وی فردی سحرخیز، شاداب و پرانرژی است که همیشه بین ساعات شش صبح تا نه صبح پستهاشو میفرسته.

    نمک صفخه : او کسی است که بی هیچ هدف خاصی بین مکالمات اعضای گروه می گردد و هر از گاهی یکی از آن تیکه های بامزه اش را نثار اعضا می کند. گاهی هم با مقاصدی شوم و بعد از انداختن تیکه، منتظر دعوای اعضای گروه می شود. (کسی نمی داند وی نمک هایش را از کجا می آورد)

    هویج صفحه : وی روزی دوبار با بی حوصلگی یک نگاه اجمالی به مکالمات گروه می اندازد و بعد گوشی اش را پرت میکند آن طرف تر و لم میدهد روی کاناپه ی گرمش و قسمت بعدی فیلمهایی از قبیل فاطماگل را دنبال میکند.

    زیرنویس صفحه : تقریبا هر ۴۷ روز یکبار در گروه ظاهر می‌شود و بدون توجه به موضوع گروه و موضوع بحث هرچیزی که دلش بخواهد را میفرستد و دوباره برای مدت ;نامعلومی غیب می شود.

    روح سرگردان : فقط در حد یک اسم است. احتمالا اشتباهی عضو گروه شده ولی دلش نمی‌آید گروه ترک کند.

  34. امیر علــــــــــــــــــــــــــی/مورد2 گفت:

    تو انتشارات دانشگاه یه دختره دَر فلشش رو گم کرده بود
    بعد آروم از من پرسید : ببخشید اگه فلش در نداشته باشه
    ویروسی می شه؟؟؟!!!!
    یعنی از شدت خنده پله ها رو گاز میگرفتم 😐

  35. امیر علــــــــــــــــــــــــــی/مورد گفت:

    مورد داشتیم دختره رفته نونوایی، رفته تو صفه یه دونه ای

    بعد نوبتش که شده گفته سه تا میخوام

    شاطر بهش گفته پس چرا تو این صف وایسادی؟

    دختره گفته آخه من یه دونه ام ، نه داداش دارم نه خواهر

    میگن شاطره رو خودش کنجد پاشیده و پریده توى تنور

  36. امیر علــــــــــــــــــــــــــی گفت:

    بابای من واسه اینکه ثابت کنه هوا هنوز انقد گرم نشده که ما کولر روشن کنیم

    یه هفته اس ظهرا با پتو میخوابه وسط هال…!!!

    تازه هر بدبختی هم تو این شرایط در هالو وا کنه

    یه چیزی پرت میکنه طرفش

    میگه ببند درو سوز میاد تو!!!

  37. انسی گفت:

    یه دوست خوب بهت اعتماد داره ؛ تو هم می تونی بهش اعتماد کنی!

    یه دوست خوب عقایدت رو زیر سوال نمی بره ! و کمکت می کنه که باورهات بیشتر و بهتر بشن !

    یه دوست خوب بی ارزشی رو ارزش نمی دونه ! بی دینی رو کلاس نمی دونه ! شراب خوری رو فرهنگ نمی دونه !

    یه دوست خوب با بدبینی هاش تو رو ناامید نمی کنه و همیشه برای رسیدن به آرزوهات تو رو دلگرم و تشویق می کنه !

    یه دوست خوب نظراتشو به تو تحمیل نمی کنه و تو رو همین جوری که هستی قبول داره !

    یه دوست خوب همیشه ازت تعریف نمی کنه ، گاهی ایرادهاتو بهت می گه تا بتونی اونها رو بفهمی و رفع کنی!

  38. lida گفت:

    ره پی ام داده : عکس نداری؟؟
    گفتم چرا دارم
    گفت پس چرا تو گوشی من نشون نمیده؟؟
    گفتم : باید چشم بصیرت داشته باشی
    گفت: باید از بازار دانلود کنم؟؟؟

    .
    .
    .
    قرآن ها رو بذارید رو سرتون..
    الهی العفو
    الهی العف

  39. lida گفت:

    ﺍﮔﻪ ﯾﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﺍﯾﻨﺘﺮﻧﺖ ﻗﻄﻊ ﺷﻪ
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    ﯾﻪ ﺑﻠﻨﺪ ﮔﻮ ﻣﯿﺨﺮﻡ ﻭ ﯾﻪ ﻭﺍﻧﺘﻢ ﮐﺮﺍﯾﻪ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﺭﺍﻩ ﻣﯿﻮﻓﺘﻢ ﺗﻮ
    ﮐﻮﭼﻪ ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ ﭘﺴﺖ ﻫﺎﻣﻮ ﻭﺍﺳﺘﻮﻥ ﻣﯿﺨﻮﻧﻢ.
    ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﯾﻦ ﻭﻟﺘﻮﻥ ﻣﯿﮑﻨﻢ؟؟؟؟

  40. •‿◐ قرمــــــــــز •‿◐ گفت:

    روش صحیح کمک گرفتن از مردها در امر خانه تکانی:
    :عزیزم این مبل و باید عوض کنیم .لکه هاش پاک نمیشه. خیلی کثیف!!!
    :کی میگه لکه هاش پاک نمیشه ! برو یه دستمال و شامپو بیار خودم تمیزش میکنم.

  41. •‿◐ قرمــــــــــز •‿◐ گفت:

    خـــــــر نشو الاغ
    ..
    ..
    ..
    ..
    ..
    ..
    اوج نصحیت پسرا

  42. •‿◐ قرمــــــــــز •‿◐ گفت:

    دست بیل رو بده به من
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    پدر بیل گیتس، خطاب به همسرش، هنگام عبور از خیابان!

  43. lida گفت:

    رفتم صرافی
    گفتم واسه تبدیل ارز اومدم
    طرف گفت خوش اومدید در خدمتم
    منم چرکای کف دستمو ریختم رو میزش گفتم همش دلار باشه لطفا
    اونم گفت بله بفرمائید بشینید تا دلارا رو بیارم
    بعد زنگ زد تیمارستان اومدن منو بردن
    الآنم زنجیر به پا دارم واستون پست میذارم 😐

  44. lida گفت:

    عجایب یعنی:

    موز از آمریکای جنوبی با هواپیمای اختصاصی

    میاد کیلویی پنج هزار تومن. .

    گوجه سبز از ورامین با وانت حسن شپش

    میاد کیلویی پانزده هزار تومن!!!

  45. lida گفت:

    پسره نوشته : مـطـمـئـنـم اولـیـن و آخـریـن دختری کـه بـخـواهـم جـلـویـش زانـو بـزنـم دخترم خـواهـد بـود . . . آن هـم بـرای بـسـتـن بـنـد کـفـشـهـایـش . . . ! یکی اومده زیر استاتوسش کامنت داده شوما اول ببین کسی بهت زن میده بعد تصمیمای مهم زندگیتو بگیر

  46. lida گفت:

    به سلامتی دختر های سایت
    .

    .
    .
    .
    .
    .
    ..
    .
    .
    که نصفشن پسرن
    خدا قوت داداش

  47. انسی گفت:

    یه چیزایی ……………

    اگه بشکنه با هیچ چسبی نمیشه درستش کرد

    مثل دل آدما
    یه چیزایی رو

    با هیچ پولی نمیشه خرید مثل ….

    محبت…………
    یه چیزایی رو نباید از دست داد

    مثل ………….

    دوست واقعی

    یه چیزایی

    خیلی تلخه

    مثل
    حقیقت
    یه چیزایی

    خیلی گرونه

    مثل ………….

    تاوان
    یه چیزایی

    خیلی قشنکه

    مثل …………

    عشق

  48. انسی گفت:

    وقتی “‘خـــــــــــــــــــــدا ” بخواد

    بزرگــــــــــی آدمـــــــــی رو اندازه بگیره !

    مـتـــر رو به جای قـــــــدش ، دور “قلبـــــــــش” میگــــــــــیره …

  49. انسی گفت:

    دنیا خوشست و مال عزیزست و تن شریف
    لیکن رفیق بر همه چیزی مقدمست

    مده ای رفیق پندم که نظر بر او فکندم
    تو میان ما ندانی که چه می‌رود نهانی

  50. انسی گفت:

    ﻣﻄﻠﺐ ﺧﺎﺻﯽ ﺑﻪ ﺫﻫﻨﻢ ﻧﻤﯿﺎﺩ ……
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    ﻓﻘﻂ ﻗﺪﺭ ﻣﻨﻮ ﺑﺪﻭﻧﯿﺪ

دیدگاه خود را به ما بگویید MODIR

پاسخ دادن به MODIR لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.

کانال استخدام در تلگرام

› استخدام تهران

استخدام شهرستانها