نوشته های کاربران در قالب طنز و سرگرمی ۹۴

صفحه دوم نوشته های کاربران در قالب طنز و سرگرمی 

سایت استخدام بخاطر نوع محتوای آن معمولا دوستانی را شامل می شود که جزو کارجویان و متقاضیان شغل به حساب می آیند، و بنا به ظرفیت های موجود بازار کار طبیعتاً همه متقاضیان فرصت شغلی مناسب خود را بدست نمی آورند.
به همین خاطر تقریباً اکثر کاربران از عدم بدست آوردن فرصت شغلی مناسب نگران و ناراحت بوده و در قسمت نظرات، مرتباً نگرانی خود را در قسمت نظرات سایت درج می کنند، همچنین دغدغه کارجویان بخاطر عدم رعایت ضوابط مورد نیاز در آزمونهای استخدامی در برخی ادارات و ارگانها باعث شده قسمت نظرات شامل نظراتی باشند که نوعی احساس یاس و نا امیدی را در سایت به خوانندگان القا می کنند، به همین خاطر با ارسال نظرات برخی دوستان در قالب طنز سعی کردیم با شکستن جو موجود، در کنار ارائه اطلاع رسانی مناسب از فرصت های شغلی در سطح کشور، شاهد فضای سرشار از شادی و نشاط در بین کاربران و کارجویان نیز باشیم.
البته باید به این نکته توجه داشته باشیم که قالب طنز در نوشته ها با سبک طنزهای نامناسب محاوره ای تفاوت داشته و بخاطر عمومی بودن سایت باید مطالبی در سایت ارسال شود که مناسب شخصیت کاربران محترم سایت بوده و طنزهایی که در آن به نوعی به برخی هموطنان توهین یا بی احترامی شود شایسته کاربران نخواهد بود.
بنابراین لطفاً از ارسال مطالب طنز در قسمت نظرات مطالب دیگر خودداری کرده و از این بخش بعنوان نوعی زنگ تفریح دوستان بعد از مطالعه آگهی های استخدامی استفاده شود.

لینک صفحه اول نوشته های کاربران در قالب طنز و سرگرمی

تدریس خصوصی آیلتس

دیدگاه ها (۳۳,۶۷۶)

  1. امیــــــــــــــــــــــــــــــــر علــــــــــــــــــی-- گفت:

    ببخش اگه دنیاتو میفروشم به یک نگاه عشقم…
    ببخش اگه یکی رو دارم برام خدایی میکنه…
    ببخش اگه عشقمو بیشتر از جونی که تو بهم دادی دوسش دارم…
    ببخش اگه بعضی وقتا سرت داد زدم و عشقم رو ازت خواستم…
    ببخش اگه یه موقع هایی عاشقانه میپرستمش…
    ببخش اگه آرامشم خلاصه میشه تو صداش…
    خدایا…
    ببخش اگه میخوام دنیا نباشه اگه اونیکه دنیامه نباشه…

  2. امیــــــــــــــــــــــــــــــــر علــــــــــــــــــی-- گفت:

    هر جا احساس کــــــــــردے خیلے شاخے

    ★★ همونجـــــا ~>

    ☎☎ ۹۰۹ ۲۳۰ ۱۲۰۲ ☎☎

    ★★ے زنگ بزن به زنگوله

    ★★ے قصه بــــــــــشنو ^___^

  3. امیــــــــــــــــــــــــــــــــر علــــــــــــــــــی-- حقیقت گفت:

    من خودم را زندگی میکنم
    و برایم مهم نیست چگونه قضاوت می شوم …
    چه انتظاری از مردم داری ؟؟؟

    انها حتی پشت سر خدا هم حرف می زنند…!!!!

  4. امیــــــــــــــــــــــــــــــــر علــــــــــــــــــی-- no comment گفت:

    ﭘﺴﺮﯼ ﻋﺎﺷﻖ ﺩﺧﺘﺮﻱ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ
    ﻭﻟﯽ ﺩﺧﺘﺮ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺟﻮﺍﺏ ﺭﺩ ﻣﻴﺪﺍﺩ!!!
    ﻳﮏ ﺷﺐ ﭘﺴﺮ ﺗﺼﻤﻴﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﻋﺸﻖ ﺧﻮﺩﺵﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺛﺎﺑﺖ ﮐﻨﺪ
    ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﮔﻔﺖ :
    ﻳﺎ ﻣﺎﻝ ﻣﻦ ﺑﺎﺵ ﻳﺎ ﺧﻮﺩﮐﺸﻲ ﻣﻴﮑﻨﻢ !!!
    ﺩﺧﺘﺮ ﺳﺮ ﺣﺮﻓﺶ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺟﻮﺍﺏ ﻣﻨﻔﯽﺩﺍﺩ …
    ﭘﺴﺮ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺷﻨﻴﺪﻥ ﺟﻮﺍﺏ ﻣﻨﻔﻲ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺵﺑﻨﺰﻳﻦ ﺗﺰﺭﻳﻖ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺗﺎ ﭼﻨﺪ ﻫﻔﺘﻪ ﺑﻪ ﮐﻤﺎﺭﻓﺖ .
    ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﻬﺎ ﺑﻬﻮﺵ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ
    ﻟﺤﻈﺎﺕﺍﻭﻟﯿﻪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺑﻪ ﻫﻮﺵ ﺁﻣﺪﻥ
    ﺩﺧﺘﺮ ﺭﺍ ﺑﺎﻻﻱ ﺳﺮﺵ ﺩﻳﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻼﻗﺎﺗﺶ
    ﺁﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ
    ﺍﻣﺎ …….
    ﻋﺸﻖ ﺁﻥ ﭘﺴﺮ ﺑﻪ ﻧﻔﺮﺕ ﺗﺒﺪﻳﻞ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ
    ﭼﺎﻗﻮﻱ ﺟﺮﺍﺣﻲ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﺗﺎ ﺩﺧﺘﺮ ﺭﺍ ﺑﮑﺸﺪ ﺩﺭ ﺭﺍﻫﺮﻭﯼ ﺑﻴﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺩﺧﺘﺮ ﻣﻴﺪﻭﻳﺪ ﺗﺎ
    ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻬﺎﯼ ﺳﺎﻟﻦ ﺑﻴﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﺩﺧﺘﺮ ﺭﺍ
    ﮔﺮﻓﺖ ……
    ﺗﺎ ﭼﺎﻗﻮ ﺟﺮﺍﺣﻲ ﺭﻭ ﺑﺮﺩ ﺑﺎﻻﮐﻪ ﺑﺰﻧﻪ ﺑﻪ ﻗﻠﺐ
    ﺩﺧﺘﺮﻩ
    ﻳﻬﻮ ﭘﺴﺮﻩ ﺑﻨﺰﻳﻦ ﺗﻤﻮﻡ ﮐﺮﺩ !!!
    ﺣﺎﻻ ﭘﻤﭗ ﺑﻨﺰﻳﻨﻢ ﺍﻭﻥ ﻧﺰﺩﻳﮑﻴﺎ ﻧﺒﻮﺩ
    ﻫﻴﭽﻲ ﺩﻳﮕﻪ …..
    ﻫﻴﭽﮑﺴﻢ ﺗﻮ ﺍﻳﻦ ﮔﺮﻭﻧﻲ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﺑﻨﺰﻳﻦ ﻧﺪﺍﺩ
    ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺧﻴﻠﻲ ﺷﺎﻧﺲ ﺁﻭﺭﺩ ﺧﻼﺻﻪ …..
    ﺍﮔﻪ ﻓﺤﺶ ﺑﺪﯾﺪ ﺩﯾﮕﻪ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺑﺮﺍﺗﻮﻥ نمیذارم ^_^

  5. امیــــــــــــــــــــــــــــــــر علــــــــــــــــــی-- no comment گفت:

    کتابها رو از رو زمین جمع کرد…

    هنوز جای سیلی پدر رو صورتش می سوخت…

    با اینکه همین الان کتک خورده بود بازم رفت سراغ پنجره تا باز دید بزنه.

    دختر همسایه هنوز پشت پنجره داشت لبخند میزدو زل زده بود به اون…

    نفسی کشید و پیش خودش گفت :

    …آخیش…سیلی خوردنم رو ندید…

    به نگاه کردنش ادامه داد تا اینکه صدای داد و بیداد پدر دو باره اومد :

    …….آخه یکی نیست به این پسره بگه دختر کور هم دید زدن داره ؟؟؟

    جا خورد ….داستان همون سطل آب سرد و پیاده رو و زمستون.

    جرات نگاه دوباره رو نداشت…شایدم رغبتشو…

    …اما دلش تنگ شد…آروم رفت کنار پنجره

    …دختر همسایه هنوز پشت پنجره داشت لبخند میزدو زل زده بود به اون…

  6. امیــــــــــــــــــــــــــــــــر علــــــــــــــــــی-- ;مادر مهربون گفت:

    مامانم یه ظرف گنده ژله گذاشته جلوم، میگه نوش جان بفرما.
    میگم مامان مگه من گاوم اینهمه ژله بخورم؟
    میگه بخور بابا!
    تمامشو خوردم، مامانم اومده
    میگه :دیدی گاوی؟!!!

  7. امیــــــــــــــــــــــــــــــــر علــــــــــــــــــی-- ; گفت:

    میدونی فرق شما با روز چیه؟
    روز ۳۰ تاش باید جمع بشه تا ماه بشه
    ولی شماها همین جوری ماااااااااهید به به

    .
    .
    .
    .
    .
    خدا بگم چکارتون کنه !
    واسه یدونه کامنت آدمو مجبور به گفتن چه دروغایی که نمیکنید!

  8. امیــــــــــــــــــــــــــــــــر علــــــــــــــــــی-- ;وایسا دنیا گفت:

    ﻻﻣﺼﺐ ﺗﺎ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﭼﺸﻤﺖ ﻣﯿﻔﺘﻪ
    ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﻣﯿﭙﺮﻩ ﺗﻮ ﭼﺸﻤﺎﺕ !!!!!!
    ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ ﮐﻪ !

  9. امیــــــــــــــــــــــــــــــــر علــــــــــــــــــی-- ;jhf ohk گفت:

    تنها هدف من از رفتن به نمایشگاه کتاب، خوردن فست فود های اونجاس:|

  10. امیــــــــــــــــــــــــــــــــر علــــــــــــــــــی-- بتمنستان گفت:

    ۳ خانوم امریکایی انگلیسی و ایرانی تصمیم میگیرن لباس چرم مشکی جذاب بپوشن و عکس العمل همسرانشونو ببینند:
    شوهر امریکاییه:واااااااااااای عزیزم تو زن رویاهای منی
    شوهر انگلیسیه:خعععععععععلی خوشحالم ازاینکه تورو دارم
    شوهر ایرانیه:شام چی داریم بتمنننننن؟؟؟؟

  11. انسی گفت:

    برام مهمه با کسی که معاشرت میکنم حس طنز مشترک داشته باشیم که بتونیم با هم بخندیم نه اینکه من به یه چی بخندم و اون مثل بز نگاه کنه 😐

  12. شیدای تبریزی گفت:

    عاغا یه نفر بیاد بامن دوست بشه…

    بعد ولم کنه؟!…

    چندتا پست غمگین دارم خعلی باکلاسه!!

    مونده رو دستم!!

    فقط خواهشا ولم کنه هااااا

    شر نشه!!!

  13. شیدای تبریزی گفت:

    روایت داریم تو جهنم ناهار با دوغ فراوان میدن ، بعد از ناهار که چشمات سنگین میشه و خوابت میگیره ، تا میایی چرت بزنی

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    یه فرشته بنام کرمائیل میاد ، نخ میکنه تو دماغت

    ( نخند توبه کن ، از من گفتن بود )

  14. شیدای تبریزی گفت:

    مورد داشتیم خانومه فیش گاز رو برده بانک
    به یارو پشت باجه میگه ببخشید اقا شما گازم می گیرید؟؟؟؟
    .
    .
    .
    .
    طرف گفته نه خانم متاسفانه من فقط جفتک می اندازم
    اون یکی همکارم گاز می گیره…(laugh)

  15. شیدای تبریزی گفت:

    یعنی ﻣﻮﻧﺪﻡ ﭼﯽ ﺑﮕﻢ 😐

    یه ﻣﺰﺍﺣﻢ ﺗﻠﻔﻨﯽ ﺩﺍﺭﻡ .. ﻫﯽ ﺯﻧﮓ ﻣﯽ ﺯﻧﻪ ﻣﻦ ﻓﺤﺸﺶ ﻣﯽ ﺩﻡ…

    ﺳﺮﯼ ِ ﺁﺧﺮ ﮐﻪ ﻓﺤﺸﺶ ﺩﺍﺩﻡ ، ﺍﺱ ﺍﻡ ﺍﺱ ﺯﺩه

    ﮐﺎﺭﯼ ﻧﮑﻦ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﺯﻧﮓ ﻧﺰﻧﻤﺎﺍ !

  16. شیدای تبریزی گفت:

    ﺩﺧﺘﺮﻩ ۹ ﺳﺎﻟﺸﻪ ﭘﺴﺖ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ
    ﻣﺮﺍ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﺨﻮﺍﻩ ﻧﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻦ ﻋﺮﯾﺎﻧﻢ |:
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    یا ابرفرض

    ﺍﻧﻮﻗﺖ ﻣﻦ ﺗﺎ ۱۷ ﺳﺎﻟﮕﯽ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺯﻧﺎﺷﻮﯾﯽ ﯾﻌﻨﯽ ﺯﻧﺘﻮ
    ﻫﯽ ﺑﺸﻮﺭﯼ

  17. معصومه گفت:

    توی ﻋﺮﻭسی یه نفر ترانه میخونده، یه نفر با دهنش آهنگ میزده، و بقیه میرقصیدن، یه نفرم هی تند تند داد میزده
    ” سبز، آبی، قرمز، زرد، نارنجی!”
    میپرسن: تو چیکار میکنی؟ میگه: من رقص نورم!

  18. انسی گفت:

    یه سوال دارم
    ..
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .

    ..
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .

    .
    .
    به نظر شما ابروی کرگدن رو برداری آهو میشه؟؟؟

    نه خدایی میشه؟

    نمیشه دیگه؟!!!

    نکن برادر من! نکن

  19. شیدای تبریزی گفت:

    سخنان ماندگار فامیل دور در کلاه قرمزی:
    ۱- من دستم بنده،پنج دقیقه احترام خودتو نگه دار!
    ۲- یه وقتایی حسش نیست غصه بخوری،غصه رسما تورو
    می‌خوره!
    ۳- بیشترین شکست هایی که تو زندگیم خوردم بخاطر دروغهایی بود که باید میگفتم و نگفتم!
    ۴- شانس یکبار در خونه آدم رو میزنه،بدشانسی دستش رو از رو زنگ بر نمیداره،بدبختی هم که کلا کلید داره !
    ۵- وقتی توی یک رابطه دچار احساسات شدید شدی، بدون خودت نیستی،خر درونته!
    ۶- انقدر الکی خندیدم که وقتی ناراحتم کسی جدیم نمیگیره!

    ۷- آقای مجری ما بی تربیت نیستیم،تربیت داریم منتها صلاح نمیدونیم ازش استفاده کنیم!

    ۸- بعضی ها اینقدر قشنگ دروغ میگن،آدم حیفش میاد باور نکنه!

    ۹- بطور مشکوکی داره بهم خوش میگذره،فکر کنم دارم میمیرم!

    ۱۰- یه عده آدم هستن که میفهمن که نفهمن اما نمیفهمن که میفهمیم نفهمن!

    ۱۱- باور کنید بعضی وقتها “باشه مرسی ” یعنی خفه شو!

    ۱۲- من نظرمو به کسی تحمیل نمیکنم،اما کسی که نظرش با من مخالف است خر است،تمام شد رفت!

  20. انسی گفت:

    زندگیم الان بین دو بیت گیر کرده ، نمی دونم چکار کنم!
    یکی میگه : برخیز و مخور غم جهان گذران
    تا پا میشم میگه : بنشین و دمی به شادمانی گذران ….
    فعلا نیم خیز موندم تا تکلیفم تو بیت بعدی مشخص بشه ….

  21. انسی گفت:

    ۷ ﻭﯾﮋﮔﯽ ﻣﺮﺩ:

    ۱ -ﻣﺮﺩ ﺑﺎﺱ ﻣﺎﻫﯽ ﯾﻪ ﺍﻟﻨﮕﻮ ﻃﻼ ﺑﻨﺪﺍﺯﻩ ﺩﺳﺖ ﺧﺎﻧﻮﻣﺶﮐﻪ ﺑﮕﻪ ﺩﻟﻨﮓ ﺩﻟﻨﮓ ﺫﻭﻕ ﻣﺮﮒ ﺷﻪ ..!!!!

    ۲ -ﻣﺮﺩ ﺑﺎﺱ ﻫﺮ ﺷﺐ ﻫﺮﺷﺐ ﮐﻪ ﻣﯿﺎﺩ ﺧﻮﻧﻪ ﺑﮕﻪ ﺧﺎﻧﻮﻡ ﺧﺎﻧﻮﻣﺎ؟
    ﺩﺭﺩﻭ ﺑﻼ ﺩﺍﺭﯼ ﺑﯿﺎﺭ ﺑﺰﻥ ﻓﺮﻕ ﺳﺮﻩ ﺁﻗﺎﺗﻮﻥ …!

    ۳ – ﻣﺮﺩ ﺑﺎﺱ ﺗﺎ ﺍﻭﻣﺪ ﺧﻮﻧﻪ ﺑﮕﻪ ﺣﺎﺝ ﺧﺎﻧﻮﻡ؛ ﭘﺲ ﮐﻮ ﺍﯾﻦ
    ﻣﺎﭺ ﺧﺴﺘﮕﯽ ﺩﺭ ﮐﻨﻪ ﻣﺎ ؟ !! ﺑﺎﺑﺎ ﺩﻟﻤﻮﻥ ﭘﻮﮐﯿﺪ !!!

    ۴ -ﻣﺮﺩ ﺑﺎﺱ ﻫﯽ ﺧﺎﻧﻮﻣﺸﻮ ﺑﺒﺮﻩ ﺧﺮﯾﺪ ﺑﮕﻪ ﺳﻮﮔﻠﯽ ﻧﺒﯿﻨﻢﻟﺒﺎﺱ ﺗﮑﺮﺍﺭﯼ ﺑﭙﻮﺷﯽ ﺩﻟﻢ ﻣﯿﮕﯿﺮﻩ …!!!

    ۵ – ﻣﺮﺩ ﺑﺎﺱ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻮﻣﺶ ﺑﮕﻪ ﺣﻖ ﻧﺪﺍﺭﯼ ﺭﮊﯾﻢ ﺑﮕﯿﺮﯼ
    ۱۲۰ ﮐﯿﻠﻮﺍﻡ ﮐﻪ ﺑﺸﯽ ﻫﻨﻮﺯ ﺧﺎﻃﺮﺗﻮ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ…!!!!

    ۶ -ﻣﺮﺩ ﺑﺎﺱ ﺩﺳﺖ ﺧﺎﻧﻮﻣﺸﻮ ﺗﻮ ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ ﻭﻝ ﻧﮑﻨﻪ ﺑﮕﻪﺑﺎﺱ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﺷﻪ ﺍﯾﻦ ﻧﺎﻣﻮﺱ ﮐﯿﻪ …!!!!

    ۷ -ﻣﺮﺩ ﺑﺎﺱ ﻫﺮ ۵ﺩﻗﻪ ﯾﺒﺎﺭ ﺩﺳﺖ ﺧﺎﻧﻮﻣﺸﻮ ﺑﻮﺱ ﮐﻨﻪ
    ﺑﮕﻪ ﺧﺪﺍﯾﺎ ﺷﮑﺮﺕ ﺍﯾﻦ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺭﻭ ﺑﻤﻦ ﺩﺍﺩﯼ …!!!!

    مردایی ام که تا اینکاراو واسه خانوماشون انجام ندن
    بهشون جوراب تعلق نمیگیره

  22. انسی گفت:

    من تو زندگیم فقط یه بار تو قرعه کشی برنده شدم
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    اونم سال دوم دبستان بود که معلممون می خواست از یه نفر درس بپرسه و قرعه به اسم من افتاد

  23. انسی گفت:

    اطلاعاتی در مورد پیامبران(ع)☆

    ● ۴ نفر از پیامبرانی که عرب.زبان بودند:
    – حضرت هود(ع)
    – حضرت صالح(ع)
    – حضرت شعیب(ع)
    – حضرت محمد(ص)

    ● پیامبرانی که با هم پسرخاله بودند:
    – حضرت عیسی(ع) و حضرت یحیی(ع)

    ● پیامبرانی که هرگز ازدواج نکردند:
    – حضرت عیسی(ع)
    – حضرت یحیی(ع)

    ● پیامبرانی که با هم برادر بودند:
    – حضرت موسی(ع) و حضرت هارون(ع)
    – حضرت اسمائیل(ع) و حضرت اسحاق(ع)

    ● پیامبرانی که پدر و پسر بودند:
    – حضرت ابراهیم(ع) و حضرت اسماعیل(ع)
    – حضرت ابراهیم(ع) و حضرت اسحاق(ع)
    – حضرت یعقوب(ع) و حضرت یوسف(ع)

    ● پیامبرانی که در کنار مزار حضرت علی(ع) مدفون هستند:
    – حضرت آدم(ع)
    – حضرت نوح(ع)
    – حضرت صالح(ع)
    – حضرت هود(ع)

    ● پیامبرانی که دو نام داشتند:
    – حضرت محمد(ص)- احمد
    – حضرت یونس(ع)- ذوالنون
    – حضرت عیسی(ع)- مسیح
    – حضرت خضر(ع)- ملیقا
    – حضرت یعقوب(ع)- اسرائیل
    – حضرت یوشع بن نون(ع)- ذوالکفل

    ● پیامبر اکرم(ص) چند مرتبه به معراج رفتند؟
    – ۲ مرتبه

    ● حضرت یونس(ع) چند شبانه.روز در شکم ماهی بودند؟
    – ۷ شبانه.روز

    ● تعداد پیامبرانی که در بنی.اسرائیل مبعوث شدند:
    – ۶۰۰ پیامبر

    ● پیامبرانی که در زمین کربلا بر مصیبت امام حسین(ع) گریستند:
    – حضرت آدم(ع)
    – حضرت ابراهیم(ع)
    – حضرت موسی(ع)
    – حضرت اسماعیل(ع)
    – حضرت نوح(ع)
    – حضرت عیسی(ع)

    ● پیامبرانی که پادشاه روی زمین بودند:
    – حضرت سلیمان(ع)
    – حضرت ذوالقرنین(ع)

    ● آخرین پیامبری که وارد بهشت می.شود؟
    – حضرت سلیمان(ع)

    ● پیامبرانی که با هم، هم.عصر بودند؟
    – حضرت خضر(ع)
    حضرت موسی(ع)
    – حضرت موسی(ع)
    حضرت شعیب(ع)
    – حضرت ابراهیم(ع)
    ‌حضرت لوط(ع)
    حضرت یعقوب(ع)
    حضرت یوسف(ع)

    ● پیامبرانی که مقام امامت هم داشتند؟
    – حضرت محمد(ص)
    – حضرت ابراهیم(ع)

    ● کدام پیامبر(ع) در کشور ایران مدفون است؟
    – حضرت دانیال نبی(ع) در شهر شوش دانیال

    ● کدام یک از پیامبران را سر بریدند؟
    – حضرت یحیی(ع)

    ● قبر حضرت موسی(ع) توسط چه کسی کنده شد؟
    – حضرت عزرائیل(ع)

    ● کدام پیامبر(ع) داماد یکی دیگر از پیامبران(ع) بود؟
    – حضرت موسی(ع) داماد حضرت شعیب(ع) بود!
    ��دعا برای یک بار در عمر��

    روایت شده از حضرت محمد(ص)
    هرکس این دعا را در هر وقت که بخواند گویا:
    ۳۶۰ حج ادا نموده
    ۳۶۰ قرآن ختم کرده
    ۳۶۰ غلام آزاد نموده
    ۳۶۰ دینار صدقه داده
    در همان حال حضرت جبرائیل(ع) نیز خطاب به حضرت محمد(ص) فرمودند:
    یارسول الله:
    هربنده ای از بندگان خدا این دعارا بخواند
    «اگر چه یک بار در عمر»
    خداوند به عظمت و حرمت و جلال خود قسم خورده که برای او هفت چیز ضامن میشوم:

    ۱-از او فقر و تنگ دستی رفع میشود
    ۲-از سوال منکر و نکیر در امان میماند
    ۳- او را به سهولت از پل صراط عبور میدهم
    ۴-اورا از مرگ ناگهانی محفاظت میکنم
    ۵- داخل شدن در جهنم را برای او حرام میکنم
    ۶-از تنگی قبر او را حفاظت میکنم
    ۷- از خشم وغَضَبْ پادشاه ظالم او را امان میدارم؛

    و این است دعا:

    ��بِسمِ‌اللّٰهِ الْرَّحمٰنِ‌الْرَّحیم��

    لا اله إلا اللهُ الجلیلُ الجبّار
    لا اله إلا اللهُ الواحدُ القهّار
    لا اله إلا اللهُ الکریمُ الستّار
    لا اله إلا الله الکبیرُ المُتَعالْ
    لا اله إلا الله وَحْدَهُ لا شریکَ لهُ إلَهاً واحداً، ربَّاً و شاهداً، اَحَداً و صمداً و نحنُ لهُ مُسْلِمونْ
    لا اله إلا اللهُ وحدهُ لا شریک لهُ إلهاً واحداً ربَّا و شاهداً احداً و صمداً و نحنُ لهُ عابدونْ
    لا اله إلا اللهُ وحدهُ لا شریکَ لهُ إلهاً واحداً ربَّاً و شاهداً احداً و صمداً و نحنُ لهُ قانِتونْ
    لا اله إلا الله وحدهُ لا شریک لهُ إلهاً واحداً ربَّا و شاهداً احداً و صمداً و نحن له صابرونْ
    لا اله إلا اللهُ مُحَّمدٌ رسولُ الله
    اللهُمَ إلیکَ فَوَّضْتُ أمریْ و علیکَ تَوَکَلتُ یا أرحمَ الراحمینْ
    «صدق الله و صدق رسول الله الکریم»

    ��لطفا نشر دهید تا دیگران هم بهره مند شوند
    حالا وقت ��ذکر است با من تکرار کنید

    ��سبحان الله��
    ��والحمدلله��
    ��ولا إله إلا الله��
    ��والله أکبر��

    ��سبحان الله��
    ��والحمدلله��
    ��ولا إله إلا الله��
    ��والله أکبر��

    ��سبحان الله��
    ��والحمدلله��
    ��ولا إله إلا الله��
    ��والله أکبر��

    ��سبحان الله��
    ��والحمدلله��
    ��ولا إله إلا الله��
    ��والله أکبر��

    ��سبحان الله��
    ��والحمدلله��
    ��ولا إله إلا الله��
    ��والله أکبر��

    ��سبحان الله��
    ��والحمدلله��
    ��ولا إله إلا الله��
    ��والله أکبر��

    ��سبحان الله��
    ��والحمدلله��
    ��ولا إله إلا الله��
    ��والله أکبر��

    ��هر کس تمام کرد بفرسته گروه دیگه������������
    این پیام رو در حد توانت منتشر ؛ الان یه دست میذاری رو دکمه میفرستی و فراموشش میکنی ولی روز قیامت چنان ثوابی برات داره که غافلگیرت میکنه .

    مطمین باش��
    ( و خداوند هرگز خلاف وعده نمیکند) قرآن کریم ��������
    : آیا می دانید فایده گفتن
    (بسم الله الرحمن الرحیم)
    در آغاز هر کاری چیست؟
    اگر شما عادت کنید که در ابتدای هر کاری بسم الله الرحمن الرحیم بگویید ، فردا در روز قیامت وقتی نامه اعمالتان بدستتان داده می شود
    قبل از آنکه آن را بخوانید
    بسم الله الرحمن الرحیم می گویید
    و ناگهان می بینید که همه گناهانتان
    از نامه اعمالتان پاک شده است

  24. انسی گفت:

    ﻗﺒﻼ ﻣﭻ ﺩﺧﺘﺮﺍ ﺭﻭ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺩﻭﺱ ﭘﺴﺮﺷﻮﻥ ﻣﻴﮕﺮﻓﺘﯽ ﺗﺎ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻝ ﻣﺜﻞ ﺳﮓ
    ﺍﺯﺕ ﻣﯿﺘﺮﺳﯿﺪﻥ .
    ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﭘﯿﺶ ﻣﭻ ﺩﺧﺘﺮ ۱۲ ﺳﺎﻟﻪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺭﻭ ﺑﺎ ﺩﻭﺳﺖ ﭘﺴﺮﺵ ﮔﺮﻓﺘﻢ،
    ﻓﺮﺩﺍﺵ ﺍﺱ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﮕﯽ ﻣﯿﺪﻡ ﺑ….. !!!!!
    ﺩﻭ ﺳﻪ ﺭﻭﺯﻩ ﺑﺎ ﻋﯿﻨﮏ ﺩﻭﺩﯼ ﻭ ﻋﺼﺎﯼ ﺳﻔﯿﺪ ﻣﯿﺎﻡ ﺍﺯ ﺧﻮﻧﻪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ….
    ﻭﺍﻟﻠﻪ ﮐﻮﺭ ﺑﻮﺩﻥ ﺑﻬﺘﺮه

  25. انسی گفت:

    خدا شانس بده والا

    هیچی شما به کارتون برسید.من یاد مادر شوهر آیندم افتادم عروس به این ماهی داره ماشالله

  26. انسی گفت:

    یک سال و نیم صبح و شب روضه خوان و سینه زن حسین بودی و مردم مدینه را اشک برچشم و خون به دل کرده بودی.

    یک سال و نیم در مسجد النبی(ص) فریادت به آسمان بلند بود که حسینت را در مقابل چشمانت سر بریدند و به پیامبر(ص) شکایت این نامردمان را می کردی.

    یک سال و نیم روبه نجف با پدرت علی (ع) درد و دل می کردی و از بی حرمتی ها سخن می گفتی.

    یک سال و نیم کنار بقیع می نشستی و با مادرت فاطمه(س) از تازیانه ها و لگد هایی که خوردی شکوه می کردی، نیمه شب ها کنار مزارش می رفتی و ناله می کردی از سُم هایی که بر پیکر حسینت تازاندند و هیچ نتوانستی بکنی.

    یک سال و نیم کنار مزار برادرت حسن(ع) می نشستی و شکایت کوفیان را به او می کردی و کوچه کوچه های کوفه را شاهد می گرفتی.

    یک سال و نیم خواب و خوراک و آرام و قرار نداشتی و مدام زمزمه ات بود:«حسین من ، حسین من، حسین من…».

    یک سال و نیم ام البنین مادر عباس(ع) را می دیدی که می آید و غم فرزندان رشید خود را وا می نهد و ذکر حسین حسین حسین می گوید.

    یک سال و نیم پیراهن حسین (ع) بود که مدام صورتت را نوازش می کرد و به جای دستان گرم و مهربانش توا را دلداری می داد.

    یک سال و نیم، چشم باز می کردی و چشم می بستی یا سر حسین را بر بالای نیزه می دیدی و یا در کنار تازیانه یزید.

    یک سال و نیم دلهره داشتی از لحظه ای که تو را به مجلس یزید شرابخوار بردند و تویی که خورشید و ماه برای دیدن رویت همه چیز خود را می دادند، نمایان در میان نامحرمانِ مست نشسته بودی و چشمان ناپاک و هوس آلود نظاره ات می کردند!

    یک سال و نیم هرجا آب روان می دیدی می نشستی و زار زار زار می گریستی.

    یک سال و نیم هرجا سربریدن حیوانی می دیدی دگرگون می شدی.

    یک سال و نیم ماتم بود و غصه و درد و زجر. شیون بود و آه. و اگر حسینت تو را امر به صبر نکرده بود هر لحظه قالب تهی می کردی. لحظه شماری می کردی تا باز به وصال حسین(ع) برسی. دیگری نایی برای ادامه نداشتی. دیگر دنیا بدون حسین(ع) برایت معنایی نداشت. رسالتت را که به نکویی به پایان رسانده بودی و باری که حسین(ع) بر دوشت نهاده بود را به مقصد رسانده بودی، پس چه حاجت به ادامه؟

    دوست داشتی تا پیش مادرت بازگردی تا مثل همان موقع هایی که برروی پایش می نشستی و گیسوانت را شانه می زد، باز هم بر دامن مادرت بنشینی ودر آغوشش های های بگریی.
    دوست داشتی نزد پدرت علی(ع) بروی. در کنار او و حسن(ع) احساس امنیت می کردی، آرامش داشتی. خسته شده بودی از بس که سپر تازیانه شده بودی. احساس می کردی هر لحظه تازیانه ای بر رویت فرود می آید.

    دوست داشتی در آغوش حسین بروی و فریاد بزنی. ببوسی و ببوئی اش. «حسین من، حسین من، حسین من». هنوز باورت نمی شود که حسین(ع) در کنارت نیست و هیچ کس نیست تورا از این کابوس هولناک بیدارت کند که دیگر حسین(ع) نیست.

    اما نه! دیدی راست می گفتی! دیدی حسین هنوز زنده است! دیدی آمده کنارت! باورت نمی شود که حسین(ع) آمده کنارت تا تو را با خو ببرد! ببرد به همان دورانی که تو بودی و حسن و حسین و مادر و پدرت و جدت رسول الله(ص)…

    با او همراه می شوی تاعرش به پرواز در می آیی. جایی که نه غمی هست و نه غصه و اضطراب و دلهره ای. می نشینی و صبر می کنی تا مهدی(عج) بیاید و انتقام هرچه کشیدی از هرکه کشیدی بستاند. می نشینی تا روز محشر پیراهن صدچاک حسین(ع) و جگر پاره پاره حسن(ع) را به دادخواهی نزد خدای متعال بری.
    وسیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون..

  27. انسی گفت:

    آه از نماز شب نشسته و قامت ناگهان خمیده ! آه از موی سپید یک شبه !…آه از دل زینب…
    وفات حضرت زینب(س) تسلیت باد

  28. فاطمه گفت:

    طرف اسمه پروفایلشو گذاشته گل ناز مامانمم
    .
    .
    .
    .
    .
    انگار ما کیوی پشمالوی بابامونیم والا

  29. فاطمه گفت:

    تو نگاه شتر یه حسرتی هست ….

    انگار ا تست بیشتر میزد صنعتی شریف قبول میشد والا

  30. فاطمه گفت:

    یارو میره مهمونی
    ناهار بهش کرفس میدن
    شام اسفناج
    فرداش صبحانه هم
    بهش نون و سبزی میدن!!
    میگه: ناهار چیزی درست نکنید
    خودم میرم میچرم 😀

  31. فاطمه گفت:

    سازمان هواشناسی اعلام کرد
    .

    .

    .

    .

    هفته ای که پیش رو داریم پاکیزه ترین روز دنیاس
    بخاطر اینکه همه آقایون جوراب نو پاشونه :ِD

  32. فاطمه گفت:

    بعضیا رو پله برقی یجوری ژست میگیرن میان پایین انگار همین الان پروازشون از نیویورک نشسته والا

  33. فاطمه گفت:

    به طرف میگن اگه انگلیسی بخوای به کسی بگی بیا اینجا چی میگی؟
    یارو میگه : کام هیر
    میگن آفرین خوب بلدی
    میگن: اگه بخوای بگی برو اونجا چی میگی؟
    میگه: اول خودم میرم اونجا بعد میگم کام هیر 😀

  34. انسی گفت:

    وقتی انسان ها به طبیعت احترام نمیزارن و حیوانات نادر رو شکار میکنن ، میدونید چی میشه
    .
    .
    .
    .
    ﻧﺎﺩﺭ خیلی ناراحت میشه

  35. انسی گفت:

    وقتی از زن بودنت خسته میشوی به مردت نگاه کن:

    به پوست زبر دستانش ک دستانت را در دست میگیرد

    ب ته ریش صورتش ک وقتی تورا میبوسد صورتت را میخراشد

    به چشمان خسته و بیحالتش وقتی در افکار روزانه غرق میشود

    به بوی پیراهن خیس از عرقش ک خستگی کار روزانه را به همراه دارد

    و با خود تکرار کن:
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    خدا رو شکر ک جای این غول بیابونی نیستم

  36. انسی گفت:

    فرض کن تو ماشین نشستی کنار اقاتون…
    دستشو میزاره رو دنده،توهم دستتو میزاری رو دستش..
    بعد ب هم لبخند میزنین…
    و بعدش…
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .

    .
    .
    .
    یهو ی کامیون میاد لهتون میکنه×!×!
    تا شما باشین بدونین تو جاده جای این جینگولک بازیا نیس×!

    خودمم نمدونم چرا اخرش اینجوری شد؟؟؟
    قرار بود رمانتیک باشه ها

  37. معصومه گفت:

    رفتم مغازه ماست کم چرب بخرم هول شدم گفتم ماست کم مصرف دارین؟
    حالا من هیچ جالب اینه صاحب مغازه برگشت گفت نه کم مصرفامون تموم شده بیا پر مصرف ببر.اگه یکم پیش برم ماست رشته ای(لامپ رشته ای) هم اختراع میش

  38. امیــــــــــــــــــــــــــــــــر علــــــــــــــــــی /// گفت:

    سلام به همه دوستای خوبم
    امیدوارم سلاممت باشید
    تو این ایام مبارک ما رو هم دعا کنید
    روزمونم مبارک باشه
    از مدیر هم ممنن میشیم اگه یکم زود زود اپ کنه
    فعلا یا علی تا بعد

  39. امیــــــــــــــــــــــــــــــــر علــــــــــــــــــی ///روزت مبارک مرد عزیز گفت:

    تو یه آزمون استخدام واسه سازمان سیا ……………

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    سه نفر به مرحله پایانی رسیدن !!!!

    یه ایتالیائی، یه ژاپنی و یه ایرانی !!!!!!

    آخرین امتحان این بود که به هر کدوم یه تفنگ دادن و گفتن :

    باید این اسلحه رو بردارید و برین تو این اتاق و همسرتون رو بکشید !!!

    مرد ایتالیائی به گریه افتاد و گفت من اینکارو نمیتونم بکنم !!!

    مرد ژاپنی رفت تو اتاق و با گریه برگشت وگفت منم نمیتونم اینکارو بکنم !!!

    مرد ایرانی رفت تو اتاق ، بعد از چند دقیقه سر صدا و جیغ و داد از اتاق اومد بیرون !!!

    گفتن چیکار کردی ؟؟؟

    گفت تو اسلحه گلوله قلابی گذاشته بودن با صندلی کشتمش !!

    • فاطمه گفت:

      خخخخخخخخخخخخخخخخ
      سلام داداش گلم خوبی؟بله مرد ایرانی لنگه نداره خداییش روزتون مبارک
      یه سلام هم به جمیع شفتولا روز مرد به همه پسرای استخدامی مبارک ان شالله سال دیگه روز پدرو بهتون تبریک بگیم
      عزت زیاد 😀
      اینو گفتم داداش ایمان یادم افتاد دادا کجایی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ :ی

    • •‿◐ قرمــــــــــز •‿◐ گفت:

      فاطی راست میگه: سلام روز مـــــــــــــــــرد مبارکـــــــــــــــ 😀

  40. امیــــــــــــــــــــــــــــــــر علــــــــــــــــــی ///خاطراتمون گفت:

    یادش بخیر قبلا اسم تابستون میومد همش یاد هندونه ، گیلاس ، هلو می افتادیم

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    تا اینکه ساپورت اومد گند زد به خاطراتمون!!

  41. امیــــــــــــــــــــــــــــــــر علــــــــــــــــــی ///خخخخخخخخخخخخ گفت:

    بابام زنگ زده میگه این آهنگای شجریان کجای کامپیوتره ؟؟
    گفتم بابا مای کامپیوترو باز کن یه درایو هست به اسم E
    بابام: خب دیدم ….
    گفتم: برین توش
    بابام: میرینم تو ۷جد و آبادت ت و ل ه س گ مگه من باهات شوخی دارم؟!!!

  42. امیــــــــــــــــــــــــــــــــر علــــــــــــــــــی /// گفت:

    مکالمه ی غضنفر و دوستش:
    غضنفر: پراید خریدم
    دوستش: مدلش چیه؟
    غضنفر: قرمزه
    دوستش : گرون خریدی

  43. امیــــــــــــــــــــــــــــــــر علــــــــــــــــــی ///بی شوهری بد ردیه گفت:

    مورد داشتیم دخدره از بی خواستگاری رفته جلوی کوه داد زده : با من ازدواج میکنی؟
    از که انعکاس صدا اومده: با من ازدواج میکنی؟
    دخدره هم جواب مثبت داده , الآنم خوش و خرم دارن زندگی میکنن سه تا تپه هم دارن

  44. امیــــــــــــــــــــــــــــــــر علــــــــــــــــــی ///کافر که نیستیم گفت:

    به یه مرد ایرانی میگن : نماز میخونی؟ میگه عادت ندارم
    میگن : روزه میگیری ؟ میگه طاقت ندارم
    میگن : مسجد میری ؟ میگه وقت ندارم
    میگن : خیرات میکنی ؟ میگه درآمد ندارم


    میگن : صیغه میکنی ؟ میگه آره بابا دیگه کافر که نیستم !!!!
    به افتخار همه ی مردای ایرانی که هنوز ذره ای ایمان تو وجودشون هست

  45. امیــــــــــــــــــــــــــــــــر علــــــــــــــــــی ///روزت مبارک پدر گفت:

    ه آنهائى که دوستشان دارید بی بهانه بگوئید :\\\”دوستت دارم.\\\”

    بگوئید: در این دنیای شلوغ سنجاقشان
    کرده اید به دلتان.

    بگوئید: گاهی فرصت با هم بودنمان کوتاهتر از عمر شکوفه هاست.

    بگوئید: بودن ها را قدر بدانیم، نبودن ها همین نزدیکى است…!

  46. امیــــــــــــــــــــــــــــــــر علــــــــــــــــــی پا تو کفش تارا خانوم کرده گفت:

    چهارمین نشانه سکته نیز مشخص شد ◄ زبـــان
    هیچ گاه این سه حرف را فراموش نکنید: ◄لحــد
    خواندن این متن تنها یک دقیقه از زمان شما را خواهد گرفت……
    یک متخصص اعصاب اعلام کرده است که اگر شخصی را که دچار حمله شده در ۳ ساعت به بیمارستان منتقل کنند می توان عوارض ناشی از حمله را به طور کامل از بین برد. بله به طور کامل!! وی می گوید روش شناسایی حمله و رساندن بیمار به درمان های پزشکی در کمتر از ۳ ساعت به شناسایی علایم آن بستگی دارد:

    شناسایی علایم سکته:
    در برخی موارد شناسایی علایم سکته کار بسیار سختی است.متاسفانه نا آگاهی افراد می تواند منجر به فاجعه ای جبران ناپذیر شود.سکته می تواند باعث مرگ یا آسیب مغزی فرد گردد و این در حالیست که اطرافیان شخص حتی متوجه علایم سکته نشده اند.پزشکان اعلام کرده اند که اطرافیان
    قربانی می توانند تنها باپرسیدن سه سوال ساده متوجه علایم سکته شوند.
    ◄ل: از شخص بخواهید تا لبخند بزند.
    ◄ح: از شخص بخواهید که حرف بزند یا یک جمله ساده را به درستی ادا کند.( مثلا: امروز هوا آفتابی است)
    ◄د: از وی بخواهید هر دو دستش را بلند کند.
    اگر فرد در انجام هر کدام از موارد زیر مشکل داشت ، در اسرع وقت با
    اورژانس تماس گرفته و علایم را برای امدادگران توضیح دهید.و اما نشانه دیگری از سکته: از وی بخواهید زبان خود را بیرون بیاورد.اگر زبان وی به راست یا چپ متمایل شده بود، بدانید که شخص دچار حمله شده است.
    یک متخصص قلب می گوید اگر هر کس این ایمیل را دریافت می کند آن را به ۱۰ نفر دیگر بفرستد می توان امیدوار بود که حداقل جان یک انسان نجات یابد.

    • تارا گفت:

      سلام دوستم….چه خوب سپاس بابت این کامنتت…چه خوب میشد این کامنت تو پیج پزشکی هم میذاشتنین…خوشحال میشم…اتفاقی بعد کلی اومدم اینجا دیدم این کامنتتون…موفق باشی دوستم….

  47. امیــــــــــــــــــــــــــــــــر علــــــــــــــــــی گفت:

    میگن تو جهنم یه جایی هست��
    .
    .
    .
    .
    .♨
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .♨
    .
    .
    .

    .

    حالا ایشاالله خودتون میرین میبینین… ��
    بگم بیمزه میشه��

  48. امیــــــــــــــــــــــــــــــــر علــــــــــــــــــی گفت:

    ﻣﻦ ﺍﮔﻪ ﯾﻪ ﻧﻔﺮ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﻮﺩم و ﺧﻮﺩﻣﻮ ﻣﯿﺪﯾﺪﻡ،
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    بی شک ﻋﺎﺷﻘﺶ ﻣﯿﺸﺪﻡ!!!!!!!

    ﻭﻟﯽ ﺷﻤﺎﻫﺎ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﻧﻪ ﺍﻧﮕﺎﺭ !!!!!

    ﺧﺠﺎﻟﺖ ﻧﻤﯿﮑﺸﯿﺪ ﻭﺍﻗﻌﺎ ؟؟؟

  49. امیــــــــــــــــــــــــــــــــر علــــــــــــــــــی گفت:

    خانمی میره نجّاری،میگه : آقا هر وقت اتوبوس رد میشه کمدِ ما خیلی

    میلرزه،میشه بیاید نگاه کنید؟

    آقای نجار میره یکم سفت کاری میکنه،ولی درست نمیشه!

    بعد خانمه میگه : آقا اصلا بشین تو کمد تا اگه اتوبوس اومد ببینی مشکل از

    کجاست…!

    تا آقای نجار میشینه در کمد را میبنده،شوهر اون خانم میاد خونه درِ کمدو باز

    میکنه،تا مرد نجار را میبینه میگه تو اینجا چیکار میکنی؟

    یارو میگه: ناموسا و و جدانا بگم منتظر اتوبوسم باورت میشه؟!
    O_o

  50. امیــــــــــــــــــــــــــــــــر علــــــــــــــــــی انتی دختریسم خخخخخخخ گفت:

    ﻣﻮﺭﺩ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﺳﺘﺨﺮ

    ﺩﻭﺭ ﺍﺳﺘﺨﺮ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﺎﯾﻮﺵ ﺧﯿﺲ ﺑﺎﺷﻪ

    ﺭﺍﻩ ﻣﯿﺮﻓﺘﻪ ﺑﻬﺶ ﻣﯿﮕﻦ ﭼﺮﺍ ﻧﻤﯿﺎﯼ ﺗﻮ ﺁﺏ ﮔﻔﺘﻪ

    ﺩﮐﺘﺮ ﺑﻬﻢ ﮔﻔﺘﻪ ﺩﯾﺴﮏ ﮐﻤﺮ ﺩﺍﺭﯼ ﺑﺮﻭ ﺍﺳﺘﺨﺮ

    ﻓﻘﻂ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺭﻭﯼ ﮐﻦ 😐

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    ..

    .

    ﻣﯿﮕﻦ ﻏﺮﯾﻖ ﻧﺠﺎﺗﻪ ﺷﯿﺮﺟﻪ ﺭﻓﺘﻪ ﮐﻒ ﺍﺳﺘﺨﺮ

    ﺑﺎﻻﻡ ﻧﻤﻴﺎﺩ

    ﻣﯿﮕﻪ ﻣﻦ ﻣﯿﮕﻮ ام…!!:))

دیدگاه خود را به ما بگویید امیــــــــــــــــــــــــــــــــر علــــــــــــــــــی پا تو کفش تارا خانوم کرده

پاسخ دادن به امیــــــــــــــــــــــــــــــــر علــــــــــــــــــی پا تو کفش تارا خانوم کرده لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.

کانال استخدام در تلگرام

› استخدام تهران

استخدام شهرستانها